این ره ، به عشق روی تو آغاز کرده ام
اصلا ، ز شوق کوی تو پرواز کرده ام
 
دیدی سریر حجب و حیاء مانع ام  نشد
اسرار دل گشوده و ابراز کرده ام
 
اصحاب غصّه  ، ذکر تو را بانک می زنند
من عاجزانه  ، نام تو آواز کرده ام
 
گم گشته ام  ، به کوچه و بازار سرنوشت
با یاری تو ،  بابِ رها باز کرده ام
 
همگام با جماعت نیکو خصالها
مصداقهای سوز دلت  ، ساز کرده ام
 
دیگر گریز می زنم از حصر ما و من
شاید ، مقام بندگی احراز کرده ام
 
آیا شود ،  بگوش (مهاجر) صلا دهی
با اذن حق  ، اراده ی اعجاز کرده ام
 
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
استفاده از این غزل بدون ذکر منبع  www.fajr57.ir  جایز نیست