| سجاده "غزلی از علی اکبر پورسلطان (مهاجر)"  عجب شور و حالی به سجاده است 
یقین مهد دلدار و دلداده است 
  
به خوانی دگر میل مستی مکن 
در این سفره جامی پر از باده است 
  
بر این فرش هر کس نماز آورد 
نکو بنده ای پاک و آزاده است 
  
خدا را بر آن بنده بخشایش است* 
که از خوف حق سجده افتاده است 
  
ز اعمال خود نیست دل ناگران 
به هر لحظه بر رجعت آماده است 
  
مهاجر عبادت جلا می دهد 
به روحی که در جسم بنهاده است 
1397/8/3 - تهران 
*سعدی 
  |