| قصیده "باغ رضوان" سروده ی علی اکبر پورسلطان (مهاجر) تقدیم به عزاداران حسینی  ای عزیزان انتهای عهد و پیمان کربلاست
قلّه ی والای نور و بسطِ ایمان کربلاست شوق آن داری به عشق دوست جانبازی کنیراه و رسم جانفشانی بهرِ جانان کربلاست دردِ دین داری پیِ  درمان کدامین سو روینام یزدان چاره ی درد است و درمان کربلاست در میان حق و باطل هیچ سرگردان مشوحکم خالق اصل و معیار است و میزان کربلاست خصلت مردانگی را از علی (ع) آموز و بسشاهکار سرور آزاد مردان کربلاست گر که خواهی نامت آید در صف دلدادگانشرح آیین نامه ی اصحاب عطشان کربلاست این سخن بشنیده ای مهمان حبیب کبریاستنَقل دعوت با پذیرایی ز مهمان کربلاست کوفیان پیمان شکستند و پی اش پیمانه هاهر کران ، بیعت شکن آمد رجز خوان کربلاست نوش آب و کن سلامی برحسین (ع) تشنه لبقطره ی آبی فزون از قیمت جان کربلاست سینه ی تاریخ از ظلم و ستم آکنده استایّها الانسان ، نبرد پتک و سندان کربلاست ظلّ  جنگ  نابرابر حفظ جان اولا تر استمسلخ و جلّاد و فوج جان نثاران کربلاست سیّد و سالار و الگوی جوانان بهشتدر میان قتلگه افتان و خیزان کربلاست حاجیان،فی الجمله درذی الحجه قربان میکنندحیرتا ! ماه محرم عید قربان کربلاست در کدامین قصّه خواندی سر به روی نیزه هارأس مظلومان به نیزه در رمان کربلاست واحسینا ، گوی بازی در دیار عاشقانکوچ موزون دل و سر های غلطان کربلاست جای یک بوسه نمانده در سریر سینه هاگلشن مهر حسین و تیر باران کربلاست علقمه خود شاهد زیباترینِ صحنه هاستجلوه ی پرواز روح و مَشک و دندان کربلاست  طول دوران ها که دیده جنگ طفل و اشقیاء
آری آن صحرا که شش ماهه دهد جان کربلاست پیکر کرّوبیان در زیر تلّ نیزه هاستبزم کرکس ها و رقص پایکوبان کربلاست نانجیبان را ترحّم نیست در قاموسشانگلعزار جنّت و پای ستوران کربلاست نقدِ آتش بازی شام یتیمان خواندنی استدفتر منظومه ی شام غریبان کربلاست در بیابان گر ز داغ کعبه طفلان می دوندسرزنش ها گر کند خوار مغیلان کربلاست کس نمی داند که عمق جور باطل تا کجاستشاهد اوج شقاوت بر شهیدان کربلاست هر که دارد در دل و جان شور هفتاد و دو تنبارگاه جسم پاک و وصل مستان کربلاست از جفا بر کودکان خون اشک را یاری نمودناظر چشمان پر بیم و هراسان کربلاست در درون خیمه تب دار است زین العابدیندل بسوزد زانکه جشن خیمه سوزان کربلاست  این قلم در ذکر اوصاف اسارت نارساستناقل قصف و جسارت بر اسیران کربلاست زینب(س) امّا قهرمان و جانفشانی دیگر استخانه ی امیّد آن بانوی دوران کربلاست جمله ی آیات حق دارد حکایت ها ولیوصف راز خفته در آیات قرآن کربلاست  کس نمی داند که عاشورا چه بر یاران گذشتصندوق اسرار صدها ظلم پنهان کربلاست تک سوارانی که اینک سوی خودگم کرده ایدرو به تاریکی چرا ، راه فروزان کربلاست  زین مصیبت تا قیامت دیدگان گریان بودمهد آواز چکاوک های خندان کربلاست عصر روز واقعه خون پرتو افشانی نمودمبداء انوار خورشید درخشان کربلاست  هیچ داغی در دو گیتی اینچنین پاینده نیستقبله ی آمال دل های پریشان کربلاست منبر و محراب مولا ، مصدر عرش لقاستحرف حق نیکوست ، مسجد را شبستان کربلاست  دشتِ قربانگاه  ثار الله گشته لاله زارسرزمین عطر گل های گُل افشان کربلاست این دو روز عمر آخر بگذرد ، آرام جانرمز پیوستن به آن وادی رحمان کربلاست  هرکه با ظالم در افتد از نبی (ص) دم می زندروح حاکم بر قیام راد مردان کربلاست گر چه پیغمبر (ص) ببالد بر صف ما شیعیانحلقه ی وصل رسول و نسل سلمان کربلاست  نغمه ی دل ها نباشد جز به وصف عاشقانشعر زیبای عروج عشق بازان کربلاست آن ریاکاران کجا و التزام دین کجامکتب بیگانه با آیین فروشان کربلاست در میان جمع نااهلان جوانمردی مجویآنچه از دوز و دغل باشد گریزان کربلاست   ای که داری در سر خود یاری دین حسین
هر کجا دیدی که مظلوم است و میدان کربلاست  گو (مهاجر) نور باران است درهای بهشتلیک باب با صفای باغ رضوان کربلاستبرگرفته از کتاب: دشت معرفت
 |