تاريخ انتشار: 03 خرداد 1397 ساعت 04:26:46
«تحجر» و «بی دینی» دو لبه ی یک قیچی اند

یادداشتی از: سید حمید طباطبایی

پایگاه خبری جماران: چنان که روز قبل آوردیم ، در این نوشتار به بیان بخش هایی از وصایای امام خمینی می پردازیم. 
روزگذشته به سخن امام خمینی درباره تبلیغات مخالفین در راستای مأیوس کردن مردم اشاره کردیم؛ امروز بخش دوم آن وصیت را با هم مرور می کنیم:
«[از توطئه های مهم آن است که] گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است [نتیجه می گیرند که پس اسلام] نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است ، و در عصر حاضر نمی شود کشورها ، از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه » (صحیفه امام- جلد 21- صفحه 403)
این فراز از فرمایش امام متضمن دو نکته کلیدی است که امام به مخالفین آنها اشاره می کنند.  
نخست آنکه: اسلام مربوط به همه اعصار است و محدود به روزگار پیامبر و یا دوره های قبل از مدرنیسم نیست؛ دوم اینکه اسلام توان هماهنگی با تمدن جدید را دارد. ( یا به عبارت بهتر: تمدن جدید در حد ذات خود، مغایرتی با اسلام ندارد.)
به نظر می رسد فراز دوم به عنوان دلیل برای فراز اول به کار رفته است؛ به این معنی که مخالفین حضور دین در عرصه اجتماع و سیاست، چون مدعی شده اند که دین توان هماهنگی با مظاهر دنیای معاصر را ندارد، چنین نتیجه گرفته اند که اسلام مربوط به دوره ما نیست و عصر آن تمام شده است. 
حضرت امام هم به همین نکته توجه می دهند که:اسلام مربوط به دوره ای خاص نیست. چرا که اسلام توان هماهنگ شدن با تمدن ها را دارد و می تواند در عین پذیرش آنها ، عیوب و اشتباهات آنها را بزداید.
در این باره باید موضوع سخن امام را در چند جریان جستجو کرد:
گروه اول آنها که با اصل دینداری مخالفند و اینک بهانه ای یافته اند و با توجه به دست آوردهای مدرنیسم ، مدعای سابق خود را تبلیغ می کنند. 
گروه دوم آنها که «ناشیانه» مرعوب تمدن غرب می شوند. و برای نیل به دست آوردهای دنیای مدرن، می خواهند از نوک پا تا فرق سر غربی شوند. این دسته با نگاه به پیشرفت علم غربی، خود را در مقابل فلسفه آن باخته اند.بخشی از این گروه مروج سکولاریسم هستند، این دسته البته با حضور دین در حوزه مسایل فردی مشکل ندارند ولی فعالیت دین ـ و نه دینداران ـ را در عرصه سیاست بر نمی تابند. 
و گروه سوم متحجرین و قشری گرایانی هستند که نمی توانند بپذیرند دنیای جدید لوازم خاص خود را دارد. این گروه بدون توجه به حقیقت دین ، سنتهای بومی خود را دین می پندارند و لذا با دنیای جدید سر ستیز دارند. یک روز دوش حمام را حرام می دانند و یک روز با بلندگو مخالفند و روز سوم نسبت به حقوق زنان حساس می شوند. و روز چهارم موسیقی را برنمی تابند و روزهای بعد با هنر و فلسفه و وحدت شیعه و سنی در ستیزند. 
ناگفته پیداست که تفکر همین گروه سوم و جمود ایشان است که گروه اول را توانمند می سازد تا بتوانند گروه دوم را هم با خود همراه کنند. 
بدیهی است علم جدید ، دست آوردهای بسیاری دارد که امکان نفی آن وجود ندارد و سنت گرایان اگر جز این بگویند ، بیشتر در یک حس نوستالوژیک سیر می کنند. اما این پیشرفت ها نه تنها در تضاد با دینداری نیست بلکه اگر حقیقت دین به درستی درک شود، حتی نمی تواند دینداری را متزلزل کند. 
و همین جاست که متدینین واقعی وظیفه ای سنگین می یابند. از یک سو باید به جنگ جمود و تحجر بروند تا ثابت کنند دین توان حضور در عرصه های نو را دارد، تا ثابت کنند دین همانند یک «فرافرهنگ» می تواند با «سنت های مختلف» در «روزگاران متفاوت» و در «پهنه های متغایر جغرافیایی» سازگار باشد، تا ثابت کنند با تغییر آنچه سنت ملی و یا بومی هر سرزمین است ، ارزشهای دینی دستخوش تغییر نمی شود، و از دیگر سو باید با کسانی مواجه شوند که از اساس، دین داری را در عصر جدید تمام شده می دانند.
 
حضرت امام در این باره می فرمایند:« مثلاً در صدر اسلام به واسطه محدودیت کشور اسلامی، نیازمند به بانک و ثبت املاک و سرشماری و مانند این ها نبود و ساز و برگ ارتش در آن زمان با این زمان مخالف بوده و وزارت پست و تلگراف نبوده یا به این‌تشریفات نبوده، لکن قانون اسلام از آن اساساً جلوگیری نکرده، اکنون کارشناسان دینی که علمای اسلام اند، نظر کنند هریک از این تشکیلات که مخالف قوانین اسلامی نبود و کشور به آن نیازمند بود، در تشکیل آن موافقت کنند... و ابداً قانون اسلام با این گونه ترقیات مخالفت نکرده و قوانین اسلامی با هیچ یک از پیشرفت های سیاسی و اجتماعی مخالف نیست.»‌ (کشف اسرار، ص 295؛ ر. ک: صحیفه امام، ج 8، ص 420ـ422.)
البته فراموش نکنیم سخن امام مربوط به دوره حضور کمونیسم و تفوّق جریان های الحادی است و امروز آن دسته از کسانی که با دین اجتماعی مخالفند، بیشتر به دنبال جایگزینی نوعی معنویت به جای شریعت اند. ولی بن مایه ی این دو جریان در اینکه هر دو مدعی «تمام شدن عصر شریعتمداری» اند، یکی است. 
و نکته آخر آن که امام از طرفى می فرمایند اسلام توان هماهنگى با تمدن ها را دارد و از طرفى می فرمایند این دین می تواند عیوب تمدن ها را بزداید. این جمله ها لوازمی دارد که بی مناسبت نیست به آنها اشاره کنیم:
از لوازم جمله ى اول آن است که کثیرى از احکامى که ما آنها را لایتغیر می پنداریم و جزء ثابتات دین  فرض می کنیم، در حالیکه ظاهر آنها با تمدنهاى امروزى مغایرندـ از اصول اصلى و لایتغیر اسلام نیستند و از لوازم جمله دوم آن است که وظیفه ى دین زدودن اشتباهات از تمدن ها هست .
خلاصه سخن آنکه پیروان «خمینی» در میانه افراطِ «تحجّر» و تفریطِ «بی دینی»، قرار دارند؛ دو جریانی که همانند دو لبه ی یک قیچی، دانسته و ندانسته، دینداری را در عصر جدید به مسلخ می برند. یادمان باشد که مبارزه با «ظاهرالصلاح ها» در این میان ، سخت تر است؛ و به همین جهت امام فرمودند که خون دلی که از این گروه خورده اند با سختی های دیگر قابل مقایسه نیست.( صحیفه امام، ج‌21، ص: 284 تا 293)

  تعداد بازديدها: 2016
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=80146
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.