تاريخ انتشار: 25 دي 1390 ساعت 17:44:53
گفتگو با سارا بوکر مدل و مانکن تازه مسلمان امریکایی

اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.

او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:

من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، هر آنچه یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.

براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران به ظاهر و جذابیت و گیرائی توجه داشتم. مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم.

یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.

سالها گذشت تا متوجه شوم هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد و  گروگان ظاهرم بودم.

به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی و سبک زندگی ام، در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم.

اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسّکن هستند و نه یک درمان موثر.

یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که شاهد رگبار پی در پی اسلام ، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام جلب شد.

تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.

یک روز با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد.

قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.

سرانجام حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برایم بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.

یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سرکه شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، و آن من بودم  با آرامشی که برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.

احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و بالاخره آزاد شده ام. از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی بر شکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد.

دیگر تمامی وقتم را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، آزاد شدم.

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=7561
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.