نفوذ انجمنهای اختلافافکن در نهادها در دولت قبل این گروهها اساساً جدید هستند، البته از حجتیه هم بسیار تندتر و جلوترند. زیرا انجمن حجتیه مصلحتسنجیهایی دارد و در جاهایی که مصالح حکم میکرد، حرف شنوی داشتند و میشد با آنان کنار آمد. اما گروههای جدید، هیچ پذیرش و انعطافی ندارند و اساساً نمیشود با آنان گفتوگو کرد و کنار آمد.
ایجاد ساختار جدیدی در نهاد ریاست جمهوری با عنوان «دستیاری ویژه رئیس جمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی» بازتابهای زیادی در حوزههای هدف این ساختار جدید داشت. این رویکرد، نشان داد که دولت تدبیر و امید، توجه ویژهای به مطالبات اقلیتهای قومی، دینی و مذهبی دارد. اما همه کارها به همین سادگی نبود. بعدها، روند امور نشان داد که پیگیری اهداف این ساختار و تحقق مطالبات این بخشهای جمعیت ایران زمین، با دشواریها و مشکلاتی نیز رو به رو خواهد بود. در گفتوگو با حجتالاسلام علی یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی، این مشکلات واکاوی شد، مشکلاتی که در برخی نهادها وجود دارد، دیدگاه هایی که سیاستهای خود را که مغایر با سیاستهای کلان نظام است، دنبال میکنند. باوجود این مشکلات، یونسی تأکید کرد که دولت توانست بخش زیادی از مطالبات این بخشها را برآورده و اعتماد آنان را جلب کند. او درعین حال، تأکید کرد که دولت برای تحقق سایر وعدههای خود همچون تدریس به زبان مادری نیز همچنان در تلاش است. این گفتوگو پیش روی شما قرار دارد.
در ابتدای دولت یازدهم، مأموریت خود در حوزه اقلیتهای دینی و اقوام و مذاهب را در چه شرایط، موقعیت و چه حدودی شروع کردید؟
وقتی مسئولیت این مأموریت را پذیرفتم که هیچ ساختار و تشکیلات و سازمانی برای این منظور وجود نداشت. تنها از زمان ریاست جمهوری آیتاللههاشمی رفسنجانی، دولت، یک مشاور اهل سنت داشت که مسئولیتش برعهده «مولوی اسحاق مدنی» بود. ایشان درحوزه مسئولیت خود سازمان و تشکیلاتی نداشت و تنها نقش یک رابط میان دولت و اهل سنت را ایفا میکرد. در سایر بخشها، یعنی اقوام ایرانی، ادیان یا کلیت اهل سنت نیز هیچ تشکیلات و سازمانی وجود نداشت که تسهیل ارتباط با آنان، حل مشکلات و تلاش برای استیفای بیش از پیش حقوقشان را پیگیری کند. بنابراین میتوان گفت آنچه در دولت دکتر روحانی تأسیس شد، یک ابتکار و نوآوری بود که صرف همین تأسیس چنین حوزهای، بازتابهای بسیار مثبتی داشت. اتفاقاً نقطه آغاز فعالیتهای ما نیز از همین نگاه مثبت و استقبالی بود که اقوام ایرانی و اقلیتهای دینی از اقدام دکتر روحانی کردند. ما از همین فرصت استفاده کرده و کار خود را آغاز کردیم. در گام نخست، از ایجاد سازمان یا تشکیلات اجتناب کردیم، زیرا سازمان و تشکیلات اداری در ایران، بشدت بودجهبَر است و مأموریت اصلی آن سازمان، قربانی ایجاد تشکیلات اداری میشود. این درحالی بود که ما بیشتر به هدف فکر کردیم تا اینکه به ابزار بیندیشیم، مضافاً اینکه دولت هم بودجه نداشت. البته در درون سازمانهای دولتی هم مخالفانی بودند که ما را رقیب خود میدانستند. در ابتدای کار و شاید تا حدودی همین حالا، کارشکنیهایی هم صورت گرفت و میگیرد تا با ما همکاری نشود. با وجود مخالفتهایی که از جوانب و نواحی مختلف و از درون سازمانهای دولتی صورت گرفت، رئیس جمهوری از ما و انجام چنین مأموریتی حمایت کرد. با حمایت شخص دکتر روحانی و استقبال اقوام، مذاهب و ادیان ایرانی، کار خود را آغاز کردیم. قدم نخست، بر این گذاشته شد که اعتماد این بخش از هموطنان را جلب کنیم. کسب اعتماد آنان بر دو اقدام استوار شد؛ نخست شفافیت و صداقت و دیگری گفتوگو. ما صادقانه بدون پردهپوشی و بسیار شفاف حرف خود را زدیم. این گفتوگوها، هرچند برای خود من مشکلات و سختیهایی را ایجاد کرد و موج جدیدی از فشارها را تحمیل کرد، اما موفق شدیم که اعتماد مخاطبان خود را به دست آوریم.
گفتند نباید چنین تشکیلاتی وجود داشته باشد یا اساساً نباید با اقلیتهای دینی و مذهبی و سایر بخشها گفتوگویی شود؟
برای پاسخ به این سؤال، لازم میدانم که این مسأله را بیشتر توضیح بدهم، باید بگویم که فشارها بر دستیاری ویژه رئیس جمهوری انگیزههای مختلفی داشت. برخی از فشارها سیاسی بود. این فشارها ناشی از یک تلقی و برداشت اشتباه سیاسی بود. این گروه تصورشان بر این بود که دولت برای جذب و جلب آرای اقوام و ادیان در انتخابات، به ایجاد چنین تشکیلاتی مبادرت ورزیده است و هدف ما، تنها جلب و جذب آرای آنان است. احساس میکردند که با این اقدام جدید دولت، در آینده، سبد رأی آنان از آرای اقوام خالی خواهد شد. البته این نگرانیها بیشتر از ناحیه رقبای محلی بود. در حالی که ما در انتخابات، با حفظ بیطرفی و جلب اعتماد مخاطبان خود، کوچکترین تحرک انتخاباتی انجام ندادیم. با وجود این زمان زیادی طول کشید تا بخشهایی که این فشارها را وارد میکردند، باور کنند که ما هدف انتخاباتی نداریم. بخش دوم فشارها ناشی از تعصبات قومی یا مذهبی و دینی بود. منظور از متعصبان قومی، کسانی هستند که اقوام را تهدید میدانند؛ یک عده این نگاه را دارند. آنان گمان میکردند ما آمدهایم تا حس قومگرایی را تحریک کنیم، در حالی که این تلقی ناشی از تبلیغ سوئی بود که علیه ما میشد. این بخش، عدهای از پانها بودند و کلاً همه کسانی که قومگرا هستند. این عده بیشتر نگران بودند و احساس کردند که ما قصد داریم به اصطلاح دکان آنان را تعطیل کنیم که البته نگرانیشان اتفاقاً بجا بود. چون این گروه بیشترین آسیب را از فعالیتهای ملی ما دیدند. طبعاً با حذف مخاطبانشان از سوی ما، گفتمان آنان کمرنگ شده و کالایشان خریداری پیدا نمیکرد. بعدها هم مشخص شد که نگرانیشان بجا بوده و این نوآوری میدان را از آنها گرفته است، زیرا برنامه اصلی این دستیاری، انسجام ملی و جذب اقوام ایرانی و تشویق آنان به وحدت ملی و مقابله با قومگرایی و تفرق بوده و هست. بخش دیگری از فشارها، البته تعداد آنها بسیار کم است، از ناحیه کسانی بود که نگرانی بی جایی داشتند و میگفتند اصولاً موضوع قوم و مذهب را نباید مطرح کرد. آنها بی دلیل معتقد بودند که موضوع اقوام و مذاهب، امری فراموش شده است که نباید واردش شد. این افراد، تعدادی اندک از روحانیون و استادان دانشگاه بودند که بیشتر از سر دلسوزی این بحثها را مطرح و ابراز نگرانی میکردند. اینان معتقد بودند حال که مسألهای نداریم، چه ضرورتی برای طرح این قبیل مباحث وجود دارد؟ گهگاهی هنوز هم این بحثها از سوی این بخش مطرح میشود. بخش دیگری از فشارها نیز ناشی از ناحیه متعصبان مذهبی شیعه و سنی مطرح میشد. متعصبان اهل سنت یعنی وهابی و کسانی که هوادار گروههای افراطی و تندرو بوده، بشدت نگران بودند و هنوز هم فشارها و تبلیغات سوء آنان ادامه دارد. از سوی دیگر، گروههای افراطی شیعه که رهبر معظم انقلاب آنان را شیعیان انگلیسی خطاب کردند، مخالف فعالیتهای ما بودند. در کنار همه اینها، انجمنهای اختلافافکن میان اهل سنت و شیعه که از گذشته بودند و هنوز هم فعال هستند را باید به جمع مخالفان این فعالیتهای ملی و وحدتبخش اضافه کرد. متأسفانه این گروه اخیر در سالهای گذشته، بویژه دوره هشت ساله احمدینژاد در بخشهایی از سازمانها نفوذ کردند و به همین دلیل، از ابزارهای زیادی برای پیشبرد مقاصد و سیاستهای خود بهرهمند هستند.
منظورتان گروه حجتیه است؟
خیر، گروههایی که برشمردم، اساساً جدید هستند، البته از حجتیه هم بسیار تندتر و جلوترند. زیرا انجمن حجتیه مصلحتسنجیهایی دارد و در جاهایی که مصالح حکم میکرد، حرف شنوی داشتند و میشد با آنان کنار آمد. اما گروههای جدیدی که به آنها اشاره کردم، هیچ پذیرش و انعطافی ندارند و اساساً نمیشود با آنان گفتوگو کرد و کنار آمد.
هنگامی که این مسئولیت را پذیرفتید، اقوام و اقلیتها به لحاظ ذهنی نسبت به نهاد ریاست جمهوری یا دولت چه تفکری داشته و در چه شرایطی به سر میبردند؟ آیا در هشت سال گذشته اصلاً به آنان توجهی شده بود؟
در هشت سال دولت سابق، کانونهای اقلیتی، اعم از اقوام و مذاهب، احساس تحقیرشدگی و نادیده گرفته شدن داشتند و طعم انواع تبعیضها را چشیده بودند. این احساس بسیار خطرناک بود و برای رفع چنین حسی بود که از همان ابتدا، یعنی در انتخابات 92، این مسئولیت را پذیرفتم و با آنان ارتباط نزدیک برقرار کردم. البته در همان ایام، اقلیتهای دینی و مذهبی و اقوام، به آقای روحانی اعتماد کردند و از قضا، بیشترین رأی را نیز به ایشان دادند. بیش از 80 درصد اهل سنت در استانهای مرزی و اقوام و مذاهب ایرانی اقبالشان به آقای روحانی بود. به نظر میرسید کسانی که به نوعی احساس میکردند حقوق شهروندی، حقوق انسانی و به طور کلی حقوق ناشی از ایرانی بودنشان مورد بیمهری قرار گرفته است، جذب گفتمان آقای روحانی شدند. در ایام انتخابات، به بعضی از استانها مانند کردستان و سیستان و بلوچستان سه یا چهار بار مسافرت کردم، با سران شان مکرر جلسه داشتیم تا اعتماد آنان به این نکته جلب شد که آقای روحانی متفاوت از دیگران است. از این رو، میتوان گفت ما امروز راهی را دنبال میکنیم که در ایام انتخابات آغاز کرده بودیم. اتفاقاً زمانی که میخواستیم برای آقای روحانی فعالیت کنیم، برخی دوستان پیشنهاد کردند که معاونت حقوقی ستاد آقای روحانی را بپذیرم. من به این دوستان میگفتم که انجام وظیفه در معاونت حقوقی را میتوان به افراد دیگری هم سپرد و تأکید کردم که به سراغ کاری میروم که هیچ کس حاضر به پذیرش مسئولیت در آن حوزه نیست! از این رو، مسئولیت اقوام و اقلیتها را پذیرفتم. شاید تا آن زمان، به ذهن دوستان نرسیده بود که وجود و فعال شدن چنین حوزهای در ستاد و بعدها در نهاد ریاست جمهوری لازم است. برای همین، در ساختار سازمانی ستاد چنین چیزی تعریف نشده بود. لذا بدون هر گونه ابلاغ و حکم رسمی کار را آغاز کردم. از طرفی دیگر نیز چون از قبل یعنی در دوران مسئولیتم در وزارت اطلاعات، با اقلیتها و اقوام ارتباط خوبی داشتیم، لذا در دوران فعالیت در ستاد انتخاباتی، دکتر روحانی نیز بر این باور باقی ماندند که حامی آنان هستیم و از حقوقشان دفاع میکنیم. لذا این اعتماد به سرعت ایجاد شد و ارتباط و اعتماد میان آنان و دکتر روحانی را نیز برقرار کردیم.
مهمترین درخواست و مطالبات اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی چه بود و دولت در طول دوره فعالیت خود، تا چه اندازه توانسته است آن مطالبات را محقق کند؟
باید این مطالبات را دستهبندی کرد. مطالبات اقلیتهای دینی یعنی ادیانی که در قانون اساسی آمده است، متفاوت از مطالبات اقلیتهای قومی است. البته اقلیتی مانند صابئین مندانی در خوزستان هم هستند که هرچند در قانون اساسی از آنان نامی برده نشده اما مطابق فقه ما، مشمول «اهل کتاب» شده و از مزایای اقلیتهای دینی برخوردار هستند. معتقدیم که این معضل نیز یک روز باید اصلاح شود و اگر قرار است در این زمینه قانونی از مجلس بگذرد، مناسب است که مسأله صابئین هم مورد توجه قرار گیرد. هم اکنون دنبال این موضوع هستیم که اگر فرصت و موقعیتی دست داد، به عنوان یک تبصره، البته در قوانین عادی، قید شده و تبدیل به قانون شود.
درباره سایر اقلیتهای دینی، گرچه تعدادشان در مواردی به اندازه تعداد ساکنان یک شهر کوچک هم نیست، ولی در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند و از این نظر موقعیت شان ممتاز است. اما تفاوتها و مشکلات قانونی نیز وجود دارد که حل آنها با کُندی رو به رو است. البته جامعه ما از نظر فرهنگی، این مسأله را حل کرده است. مردم ما برای زندگی، مشارکت و کار با اقلیتها به ویژه ارامنه یا کلیمیها هیچ مشکلی ندارند. اما از نظر قانونی تفاوتهایی وجود دارد که ریشههای عمیق نظری دارد و حل آنها، نیازمند زمان است که تاکنون مقداری از آنها حل شده است، چنان که در حال حاضر، شرایط برای اقلیتهای دینی به مراتب بهتر و مناسبتر از سالهای گذشته است. برای نمونه میبینیم که در حوزه مسائل حقوقی و قضایی، مسأله دیه اقلیتهای دینی تقریباً حل شده است. اما جدای از این مسائل، دولت تلاش کرده تا تفاوتها و مشکلات اقلیتها در حوزههای مربوط به قوه مجریه به حداقل ممکن برسد. از آن سو، کلیمیان ایرانی این انتظار و مطالبه را داشتند که روز شنبه تعطیل رسمی برای آنان باشد که دولت این خواسته را برآورده کرد و اکنون این امتیاز قانونی به آنان اعطا شده است. یا دولت در حفظ و ترمیم اماکن مقدس و مذهبی اقلیتهای دینی، برنامه جدی تری دارد. از این رو، میتوانیم بگوییم که درباره اقلیتهای دینی، مشکل چندانی نداریم. اما گذشته از اینها، در مقایسه با اقلیتهای مذهبی، فرقهها و اقوام، مشکلاتی وجود دارد که نیازمند توجه بیشتر است. باوجود سیاستهای مؤکد، متأسفانه هنوز در برخی مناطق ایران، انتساب به یک قوم، محرومیتهای عملی ایجاد میکند مانند محرومیتی که در توزیع مشاغل وجود دارد، که شورای عالی امنیت ملی، تلاشهای خود را برای حل این مشکل، آغاز کرده است. البته این نوع نگاه و تعصبات، در آذربایجان مطلقاً وجود ندارد، در میان کُردها هم تقریبا در حال حل شدن است، اما در جاهایی باید تلاش کنیم تا این نگاه و تفاوت از میان برداشته شود، بویژه دولت باید در مناطق شرق و جنوب کشور، با اجرای برنامههایی، موانع اجتماعی و محلی برای اجرای قانون و عدالت، را از میان بردارد و اجازه داده نشود که در این مناطق، افراد قوم گرا با سوءاستفاده از این خلأ در مخالفت با سیاستهای دولت و جمهوری اسلامی، تحرکات قوم گرایی و ضدملی خود را تشدید کنند زیرا مانع قانونی یا مانع دولتی، مطلقاً وجود ندارد هرچه هست، موانع محلی است.
بنابراین میتوان گفت که در این مناطق، افرادی هستند که ساز خود را میزنند و عملاً سیاستهای دولت را به کناری میگذارند.
بله، سیاست دولت این است که هیچ قومی به دلیل انتسابهای قومی از فرصتهای برابر قانونی محروم نشود و فرصت دستیابی به منابع برای همه یکسان باشد. اما به رغم این تلاشها، کسانی هستند که برخلاف این رویهها عمل میکنند. البته این مسائل ربطی به تعلقات مذهبی ندارد. چون در برخی از این مناطق، که افراد زیادی شیعه هستند، اما به دلیل انتساب به یک قوم از برخی فرصتها محروم میشوند. بنابراین، مسأله، مذهبی نیست، بلکه اراده محلی است. مثلاً در خوزستان همه شیعه هستند، اما اراده محلی و افراد قومگرای محلی، مانع توزیع برابر فرصتها شده و بحث عرب و عجم را مطرح میکنند.
اشاره کردید که شورای عالی امنیت ملی مأموریت یافته است تا این مسائل را حل کند. در این باره بیشتر توضیح دهید؟
پیش از اینکه شورای عالی امنیت ملی در این زمینه فعال شود، همه دولتهای پیشین نیز همین سیاست را دنبال میکردهاند، به این علت که دیدگاه نظام، یعنی نگاه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز همین بوده و بشدت با قومگرایی مقابله میشده است. واقعیت این است؛ به سخنرانیها یا بیانیههایی که امام راحل و رهبر معظم انقلاب بیان داشتند، نگاه کنید. این بزرگواران تعابیری داشتند مانند اینکه «اقوام ایرانی ذخیره ملی هستند» اقوام ایرانی «گنج ملت هستند» یا «فرصت هستند.» اما همان طور که در ابتدا اشاره کردم، همان گروههایی که در برخی از سازمانها حضور دارند، مانع تحقق و پیگیری این دیدگاهها و سیاستهای کلان میشوند. مثلاً جمله ای که از بزرگان نظام نقل کردم مبنی بر اینکه اقوام ایرانی یک فرصت هستند، یکی از دلایل فشارهایی بود که به من وارد شد. اشکال وارد میکردند که چرا گفتهای اقوام ایرانی یک فرصت هستند. در جواب به آنان یادآور شدم که این سخن از من نیست، بلکه کلام امام و مقام معظم رهبری است و این بزرگان همواره تأکید کرده اند که اقوام ایرانی فرصت هستند. پس با این ترتیب میتوان گفت، که در سطح کلان مشکلی در این رابطه وجود ندارد، چنان که رهبر معظم انقلاب با تأکیدات مؤکد این مفاهیم را تکرار فرمودند و در دولتها نیز به همین صورت بوده است. حتی در دولت احمدی نژاد نیز سیاست این بوده، اما از قضا به دلیل شرایط خاص آن دولت، گروههای مخالفی که به آنها اشاره کردم، در همین دولت جان گرفتند و الا، خود دولت احمدی نژاد نسبت به اقوام و اقلیتها، نگاه مثبتی داشت. اما چون در همین دولت به گروههای مخالف این رویکرد، میدان داده شد، آنان به عکس نظر او عمل میکردند. در حال حاضر نیز چنین فشارهایی از ناحیه این افراد را تحمل میکنیم، در حالی که سیاست جمهوری اسلامی آن گونه که این افراد میگویند، نیست. از سوی دیگر، از آنجایی که این افراد در مراکز مختلف نفوذ دارند و از موضع قدرت وارد میشوند، به عنوان یک مانع جدی در این مسیر عمل میکنند. همان طور که گفتم، افرادی با چنین سلیقههای مغایر با رویکرد رهبر معظم انقلاب، در برخی مصادر حضور دارند. این را چندین بار گفتهام.
با وجود فشارهایی که برشمردید، چه حمایتهایی از شما میشد این حمایتها از ناحیه چه کسانی بود؟
فعالیت در این حوزه مورد حمایت بسیار رئیس جمهوری و دولت، بوده و اغلب وزیران نیز بطور منطقی و عقلانی از این ضرورت حمایت کردند. در سوی دیگر، معتمدان، رؤسا و مقامات این مناطق نیز حمایتهای شایان توجهی از این رویکرد دولت داشته اند و البته نباید حمایت جریانهای روشنفکر و اصلاح طلب را نیز نادیده گرفت که اگر مجموع این حمایتها نبود، شاید ما نمیتوانستیم کار خود را ادامه بدهیم.
به اعتماد سران محلی اشاره کردید، اما مسألهای هنوز باز نشده و آن، نقش شما در آزادی مرزبانان ایرانی است...
هنوز مصلحت نیست. سازمانهای نظامی و امنیتی، در این رابطه خوب عمل کردند و ما هم تا آنجا که میتوانستیم، از آنان حمایت کردیم.
در برخی مناطق مرزی، مانند سیستان و بلوچستان، برخی نهادهای امنیتی حضور پررنگی دارند. عدهای معتقدند که این حضور باید تعدیل شود تا منطقهای که نیازهای اقتصادی و فرهنگی دارد، فضای غیر امنیتی پیدا کند، دیدگاه شما چیست؟
در سیستان و بلوچستان چند اتفاق رخ داده که بسیار خوب و مبارک است. نخست راهاندازی شوراهای حل اختلاف که اعضای این شوراها همگی از میان هموطنان اهل سنت هستند. دوم، راهاندازی بسیج به عنوان حرکت مردمی مسلحانه در دفاع از خود و امنیت و مرزهای میهن، که بسیار مؤثر و اثرگذار بوده است. این راهی بود که شهید سردار شوشتری آغاز کرد و جان خود را نیز در این راه گذاشت، اما راه، راه درستی است. گام سوم، سپردن امور شهرداریها به افراد بومی بود که توانست اعتماد محلی را ایجاد کند. اکنون مردم بلوچ مانند بسیاری از مناطق دیگر کشور، اعضای شورای شهر و شهردار را از میان خود و شهروندان محلی و بومی شان انتخاب میکنند که این نیز در جای خود، از اهمیت قابل توجهی در کلان موضوع برخوردار است. منتهی اگر به موازات این اقدامهای عملی، تبلیغات درستی نیز در منطقه صورت بگیرد و از تبلیغات سوء مخالفان جلوگیری شود، تأثیر این حرکتها بسیار بیشتر خواهد بود.
انتخاب یک سفیر اهل سنت، چه تأثیر و بازتابی در کشور یا در منطقه داشته است؟
بیش از آنکه فکر میکردیم بازتاب مثبت و تأملبرانگیزی داشت. فکر میکردیم تنها در کردستان موجی از امید و حمایت را به دنبال خواهد داشت، اما دیدیم که انعکاس این اتفاق فراتر از کردستان رفت، یعنی کل فضای کشور و فضای منطقه را تحت تأثیر قرار دارد و بیش از حد انتظار استقبال شد. بویژه اینکه این اتفاق زمانی افتاد که دولت تحت فشار بود و گروههای تندرو چالشهایی ایجاد میکردند، اما این حرکت، بسیاری از آن اقدامات و تحرکات را بی اثر کرد.
حال که این مسیر هموار شده، میتوان انتظار داشت که بار دیگر شاهد چنین اتفاقهایی باشیم؟
بله راه باز شد و باید از دولت به خاطر چنین اقدامهایی حمایت کرد تا به این گام اول اکتفا نکند و این حرکت را ادامه بدهد و مسأله را برای دولتهای بعدی کاملاً عادی کرده و نهادینه کند.
تدریس به زبان مادری به عنوان وعده دولت روحانی به چه سرانجامی رسید؟
در برخی نقاط مانند کردستان، این اقدام شروع شده و کرسی تدریس به زبان مادری در دانشگاهها برقرار شده است. البته در این میان، اختلافی هم میان برخی سازمانها و ادارات ما وجود دارد. وزارت آموزش و پرورش آن را در حوزه مأموریت خود تعریف میکند و دانشگاه و وزارت علوم هم اعتقاد دارند که این مهم برعهده آنان است. توصیه من این است که هر دو وزارتخانه باید حرکت را آغاز کنند. وزیر آموزش و پرورش رویکرد خوب و مثبتی دارد و مقدماتی را هم برای تحقق این مطالبه فراهم کرده است. تا آنجایی که مطلعم، در جاهایی باید وزارت آموزش و پرورش کار را آغاز کرده باشد. در مناطق قومی مانند بلوچستان و آذربایجان مقدماتش فراهم شده و دولت هم از این امر کاملاً حمایت میکند. به کسانی که در پی تحقق این اقدام هستند، اطمینان میدهیم که دولت علاقه مند است که این کار و تحول آموزشی صورت پذیرد. البته هر کار جدیدی نیازمند فراهم آمدن مقدماتی است، مانند تدوین کتاب یا تربیت استاد که به طور طبیعی زمانبر خواهد بود. اما به هر شکل در سطح کلان تصمیم بر این است که این اقدام صورت بگیرد و ما این کار را به نفع زبان ملی میدانیم. حمایت از زبانهای محلی و مادری و قومی اقوام ایرانی، به نفع زبان ملی ما و فارسی است. آنان که به زبان فارسی علاقه مند هستند، بدانند که این حرکت به نفع زبان فارسی است. از آن سو، پانها هم بدانند که به هیچ وجه دولت اجازه تحرکات ضد ملی نمی دهد و تحریکات آنان علیه زبان ملی، تحمل نخواهد شد.
به گوشهای از انتظارات اقلیتهای قومی اشاره کردید. بفرمایید انتظارات اقلیتهای دینی و مذهبی چیست و دولت چه اقداماتی برای پاسخ به این انتظارات انجام داده است؟
برای به حداقل رساندن مشکلات حقوقی اقلیتهای دینی، باید یک راه طولانی را طی کنیم. شاید این مشکلات به طور کامل از بین نرود، اما میتوان آنها را به حداقل رساند. این راهی است که نمایندگان اقلیتهای دینی در مجلس دنبال میکنند و ما نیز از آنان حمایت میکنیم. گذشته از این، مشکلات بیشتر مربوط به اقلیتهای مذهبی یعنی برادران و هموطنان اهل سنت است، اهل سنت، جمعیت تأثیرگذاری هستند؛ بویژه در امنیت و توسعه کشور. مرزبانی از عمده مرزهای کشور نیز در اختیار این هموطنان است که به طور طبیعی با هم مذهبان خود در دنیای اسلام، در اکثریت هستند. یعنی، بلوچهای ما ضمن اینکه با بلوچهای پاکستان هم قوم هستند، از نظر مذهبی به یک میلیارد مسلمان اهل سنت نیز متصل هستند. کردها و ترکمنهای ما نیز به همین ترتیب. این وضعیت، کار را قدری پیچیده کرده است. البته همه چیز ارتباط مستقیم با این اصل دارد که ما این شرایط را یک فرصت تلقی کنیم یا یک تهدید؟ باید یک بار برای همیشه روشن شود که حضور اقوام ایرانی و اقلیتهای مذهبی در مرزهای ما، یک فرصت است یا یک تهدید. همان طور که گفتم، اینکه اقوام ایرانی، یک فرصت محسوب میشوند، موضوعی نیست که تنها من گفته باشم یا اختراع من باشد و پیشتر کسی به این مسأله مهم و اساسی توجه نکرده باشد. فرصت تلقی کردن اقلیتهای دینی و مذهبی و اقوام، یک ضرورت و یک واقعیت ناشی از نگاه کارشناسان امنیتی، اجتماعی و قومی ایران و مسئولان عالی رتبه نظام است. سیاست جمهوری اسلامی نیز از ابتدای انقلاب این بوده و همچنان نیز همین است، به این معنی که اگر احساس اعتماد در این گروه از هموطنان تقویت شود، میتوانیم با کمک آنان، مشکلات اساسی داخل کشور و مشکلات منطقه را حل کنیم. اما اگر توجهی به این موضوع نشده و احساس اعتماد از آنان سلب شود، هر فرصتی میتواند به تهدید تبدیل شود. در این صورت، هم در داخل مشکل خواهیم داشت و هم در خارج از مرزهای کشور.
به نظر میرسد خود اقلیتهای مذهبی و قومی ما نیز نگاه مثبتی به داخل دارند. یک نشانه بسیار مهم هم اینکه ما تاکنون از این نظر هیچ مشکلی نداشتهایم.
خوشبختانه اهل سنت ایران ویژگیهایی دارند که فرصت بودن آنها را کاملاً اثبات و تقویت میکند. نخست اینکه آنان به ایرانی بودن خود افتخار میکنند. یک بلوچ، کُرد یا آذری و عرب خوزستانی، به ایرانی بودن خود افتخار میکند و حتی هم قومیهای خارج از مرزهای کشور نیز آنان را ایرانی میدانند. در این شرایط، کافی است که ما به این ویژگی امتیازات بیشتری بدهیم و حقوق و مزایای شهروندی بیشتری را برای آنان در نظر بگیریم، یعنی همان چیزی که قانون اساسی گفته و همان طور که آقای روحانی و دولت تدبیر و امید شعارش را مطرح کرده است، یعنی ایران برای همه ایرانیان. این عبارت ایران برای همه ایرانیان، سخن امام خمینی(ره) است. یکی از روحانیون تندرو، ایراد گرفته بود که اینهایی که میگویند ایران برای همه ایرانیان، اینها خارج از اسلام هستند، غافل از اینکه این سخن، سخن امام خمینی(ره) است. ما باید اعتماد اقوام ایرانی را به دست بیاوریم و قبول کنیم که ایران برای آنان هم هست.
چطور میتوان ثابت کرد که ایران برای آنان هم هست؟ در انتصابات، در اشتغال، تأمین امنیت، رفع محرومیت، با مشارکت دادن آنان در سرنوشت خودشان و تعیین سرنوشت کشور. ما باید آنان را در همه جا به حساب بیاوریم و این بخش از هموطنان را تنها به عنوان زینت و رأی آنها را به عنوان زینت، تصور نکنیم که هر وقت به رأیشان نیاز داشتیم، آنان را دعوت به حضور در صحنه نماییم. باید همواره با اعتقاد قلبی و از سر اعتقاد به حقوق شهروندی همه اقشار ایرانی، این طور بدانیم و عمل کنیم که آنان یعنی هموطنان اقلیت قومی و مذهبی، در همه مسائل مهم کشور با مردم اصفهان، یزد و شیراز تفاوتی ندارند، حق دارند رئیس جمهوری را نصب و عزل کنند. ما باید سمتهای محلی به آنان بدهیم و تعریف کنیم و تحمیلی از مرکز بر آنها صورت نگیرد. به آنان اعتماد کنیم و برای نمونه همانند شهرداریها، تأمین امنیت و اداره محلشان را به خودشان بسپاریم. از اینکه مردم و هموطنان این مناطق از کشور، اعضای شورا و شهردار را انتخاب میکنند، چه زیانی دیدهایم که اگر فرمانداری و استانداری را به آنان بدهیم، ضرر کنیم؟ چه اشکالی دارد که آنان نیز در سمتهای بالا وزیر و معاون وزیر رئیس سازمان باشند تا همه دنیا به این حقیقت در درون جمهوری اسلامی برسند که هیچ فرقی بین ایرانی و ایرانی در جمهوری اسلامی نیست. باید این را در عمل ثابت کنیم که انتساب به یک قوم یا مذهب، هیچ محرومیتی ایجاد نمی کند. کاری که حالا آقای روحانی در چند جا و چند حوزه انجام داده است، مشخصاً بر اساس این ضرورتها بوده است. اقداماتی که دولت در این زمینه انجام داده، ببینید که چقدر مورد استقبال واقع شده است؟ اقدامی مانند انتخاب سفیر از میان هموطنان اهل سنت، از جمله همین تصمیمات است و در ادامه باید حتماً نشان بدهیم که چنین انتصاباتی به چند نفر محدود نیست، بلکه تنها لیاقت و شایستگی مطرح است و هر کس که لایق و شایسته باشد، تفاوت ندارد که بلوچ، کُرد یا اقلیت مذهبی و دینی باشد، محدودیتی برای دستیابی به این سمتها وجود نخواهد داشت. همین حالا، دوستانی که از اقوام عرب ایران هستند، موجب خنثی شدن و از میان رفتن تبلیغات ضدایرانی برخی محافل متعصب عربی منطقه شد و روشن کرد که در جمهوری اسلامی ایران، تفاوتی میان عرب و عجم نیست. وقتی سمت وزارت نفت یا کشور را به یک کُرد میدهید، چنان که وزیر نفت و وزیر کشور کُرد هستند، این امر نشان میدهد که کُرد، چه شیعه باشد و چه سنی، هیچ فرقی میان آنان نیست و تنها براساس لیاقت و شایستگی است که افراد میتوانند سمتهای مختلف را در اختیار داشته باشند. در این صورت تمام تبلیغات مخالفان خنثی میشود. یک اهل سنت ایرانی، (که اتفاقاً اغلب اهل سنت ایران عاشق اهل بیت(ع) و حامی جمهوری اسلامی و انقلاب هستند)، هیچ تفاوتی با دیگران هموطنان خود، در بدست آوردن موقعیتهای اجتماعی و سیاسی و علمی ندارند و همه ایرانی هستند.
اکنون به لحاظ توجه به اقلیتهای قومی، دینی و مذهبی، وضعیت ما در منطقه چگونه است؟
ایران در یک موقعیت ممتازی قرار دارد، آنقدر ممتاز که دیگران، قادر به هضم این موقعیت نیستند و به توطئه علیه این وضعیت مبادرت میورزند. رژیم صهیونیستی و وهابیها هزینههای سنگینی را متحمل میشوند تا این وضعیت ثبات و همدلی در ایران را بهم بریزند. جنگی که مردم سوریه و یمن درگیر آن هستند یا ناامنیهایی که در افغانستان و عراق وجود دارد، را جنگ طلبان، با هدف ایجاد جنگ مذهبی یا قومی به راه انداخته اند. در ایران موفق به اجرای چنین سناریویی نشدند تا چنین مشکلاتی ایجاد کنند، به همین دلیل تلاش دارند در این مناطق سیاستهای خود را تحقق بخشند، تا از این طریق به ایران نیز فشارهایی را تحمیل کنند. اما با تمام این فشارها از این لحاظ، ایران در منطقه، چه در عراق و افغانستان و چه در سوریه و یمن، موفق بوده است، چنان که امنیت لبنان به این دلیل تأمین شده است که براساس تعلقات قومی و مذهبی عمل نمیشود، بلکه حزبالله با کمک مسیحیان و اهل سنت، توانست لبنان را از اشغال اسرائیل خارج کند. حالا هم در یمن که با اشغال عربستان سعودی مبارزه میشود، شیعه و سنی با هم متحد هستند. این درحالی است که سعودیها متأسفانه بشدت متعصبانه، قومی و مذهبی عمل میکنند. چنان که سوریه به دلیل همین رویکرد عربستان، متلاشی و ویران شده است و اگر همین امروز از مداخله دست بردارند، سوریه هیچ مشکلی ندارد و مردمش در امنیت زندگی خواهند کرد. پولهای وهابیون در سوریه و در کشور یمن و عراق و حمایت از گروههای تروریستی افراطی و فرقه گرا، وضعیت با ثبات این مناطق را برهم زده است. اینها همه ناشی از اعمال سیاستهای فرقه گرایانه و رو درروییهای مذهبی یا قومی است که باید به آن توجه جدی داشت.
با توجه به همه دستاوردهایی که برشمردید، از جمله انتخاب سفیر اهل سنت یا جلب اعتماد اقوام و اقلیتها، وزیر اطلاعات چندی پیش درباره گرایش برخی جوانان مناطق مرزی به گروههای تروریستی در منطقه آماری ارائه کرد. زمینههای یارگیری این گروهها چیست و چقدر این مخاطرات جدی است؟
نمیخواهم بگویم این مسأله وجود ندارد، اما این گرایش در اهل سنت ایران، نسبت به هر جای دیگر دنیا، به مراتب کمتر است. میزان جذب اهل سنت ایران به این گروهها، نسبت به اروپا، بسیار کمتر است و اساساً به حساب نمیآید. یا نسبت به اهل سنت چین کمتر است و همچنین به نسبت اهل سنت در آسیای میانه نیز این آمار به دلایلی به مراتب اندک است. سه مانع در جذب اهل سنت ایران به این گروهها وجود دارد؛ علاقه مندی آنان به ایران، عشق و علاقه آنان به اهل بیت(ع) و سوم، قدرت و نفوذ بازدارندگی سازمانهای امنیتی.
|