حقیقت شفا در قرآن تفكّر، جستجو نمودن «بصيرت» است- كه چشم قلب است- براى رسيدن به مقصود و نتيجه، كه غايت كمالْ آن است. و معلوم است مقصد و مقصودْ سعادت مطلقه است كه به كمال علمى و عملى حاصل آيد. پس، انسان در آيات شريفه كتاب الهى و در قصص و حكايات آن بايد مقصود و نتيجه انسانيّه، كه سعادتْ است، به دست آورد. و چون سعادت رسيدن به سلامت مطلقه و عالم نور و طريق مستقيم است، انسان بايد از قرآن شريف سُبُل سلامت و معدن نور مطلق و طريق مستقيم را طلب كند... و چون شخص قارى مقصد را يافت، در تحصيل آن بينا شود و راه استفاده از قرآن شريف بر او گشوده و ابواب رحمت حق بر او مفتوح گردد، و عمر كوتاه عزيز خود و سرمايه تحصيل سعادت خويش را صرف در امورى كه مقصود به رسالت نيست نكند و از فضول بحث و كلام در چنين امر مهمّى خوددارى كند.
و چون مدّتى چشم دل را به اين مقصود افكند و از ديگر امور صرف نظر كرد، چشم دل بينا گردد و حديد شود، و تفكّر در قرآن براى نفس عادى شود و طرق استفاده بازگردد، و ابوابى بر او مفتوح شود كه تا كنون نبوده و مطالب و معارفى از قرآن استفاده كند كه تا كنون به هيچ وجه نمىكرده؛ آن وقت شفا بودن قرآن را براى امراض قلبيّه مىفهمد، و مفاد آيه شريفه «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظّالِمينَ الّا خَساراً» و معنى قول امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه را كه مىفرمايد: «و تَعَلَّمُوا الْقُرآنِ؛ فَانَّهُ رَبيعُ الْقُلُوب. وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ؛ فَانَّهُ شِفاءُ الصّدُور» ادراك مىكند. و از قرآن شريف فقط شفاء امراض جسمانيّه را طلب نمىكند، بلكه عمده مقصد را شفاء امراض روحانيّه كه مقصد قرآن است قرار مىدهد.
قرآن براى شفاء امراض جسميّه نازل نشده، گرچه شفاء امراض جسميّه به او حاصل شود؛ چنانچه انبياء عليهم السلام نيز براى شفاء جسمانى نيامده بودند گرچه شفاء مى دادند؛ آنها اطبّاء نفوس و شفادهندگان قلوب و ارواحند.
آداب الصلاة (آداب نماز) امام خمینی (ره)، متن، ص: ۲۰۴- ۲۰۵
|