تاريخ انتشار: 12 مرداد 1394 ساعت 15:22:43
حضور قلب در عبادات(2)

 انسان باید بداند در زمان عبادتش با چه کسی رو به رو می شود. بداند هدف خداوند از آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است .

این حقیقت جز از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود صراط مستقیم همان بندگی خداوند است. باید چنان معرفتی نسبت به خدای متعال داشته باشد که مثلا پس از شنیدن اذان، از هرآنچه او را از عبادت خالقش دور میکند، اجتناب کند. یعنی تنها و تنها به اقامه نماز بیندیشد.

پرهیز از گناه عامل موثری است، زیرا گناه قلب را از خدا دور میسازد و از حضور قلب میکاهد.  باید از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد. لذا در روایات وارد شده است، تا آن جا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد .

امام صادق (ع) میفرماید: پدرم [امام باقر] (ع) می‏فرمود: هیچ چیز براى قلب زیانبارتر از گناه نیست، چه آنکه قلب با گناه مى‏ آمیزد و با آن گلاویز مى‏ شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مى ‏سازد.  

یعنى قلب به حساب طبع اولى، ملکوتى و رو به خدا ست، ولى در اثر گناه چهره ‏اش وارونه گشته، شیطانى مى ‏شود.

امام صادق (ع) مى ‏فرماید: گناه انسان را از نماز شب محروم می ‏سازد ( لذّت مناجات با خدا را از او سلب میکند) همانا تأثیر گناه از کارد بُرّنده سریع‏تر است.

حکایت ما و خدا

خدا: بنده من نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است.

بنده: خدایا خسته ام! نمی توانم. خدا:بنده من،دورکعت نمازشفع ویک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا خسته ام! برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. خدا: بنده من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان. بنده: خدایا سه رکعت زیاد است! ☕خدا: بنده من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟ خدا: بنده من قبل از خواب وضو بگیرو رو به آسمان کن و بگو یا ا

بنده: خدایا من در رختخواب هستم. اگر بلند شوم،خواب از سرم می پرد! خدا: بنده من همان جاکه دراز کشیده ای،تیمم کن و بگو یا ابنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم. خدا: بنده من در دلت بگو یا ا… ما نماز شب برایت حساب می کنیم. بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.

خدا: ملائکه من،ببینید آن قدر ساده گرفته ام،اما او خوابیده است. چیزی به اذان صبح نمانده. او را بیدار کنید. دلم برایش تنگ شده است. امشب با من حرف نزده. ملائکه: خداوندا دوباره او را بیدار کردیم،اما باز خوابید. خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست. ملائکه: پرورگارا باز هم بیدار نمی شود. خدا: اذان صبح را می گویند. هنگام طلوع آفتاب است. ای بنده من بیدار شو. نماز صبحت قضا می شود.

ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟ خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کرد… بنده من،تو هنگامی که به نماز می ایستی،من آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری.

  تعداد بازديدها: 1566
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=66068
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.