تاريخ انتشار: 07 اسفند 1393 ساعت 09:44:15
به چه کارهایی عمل صالح می گویند؟

حسن به معنای نیکو و ضد قبیح است.

 عمل صالح یکی از پرکاربردترین مفاهیم قرآن کریم است که رابطه نزدیک و متقابلی با ایمان دارد. دراین مقاله پس از تبیین مفهوم عمل صالح از نظر لغوی به بررسی مفهوم آن در قرآن کریم با استفاده از آراء مفسران خواهیم پرداخت. از آنجا که قرآن کریم غالباً از طریق ذکر مصادیق یک واژه کلیدی به بیان مفهوم آن می پردازد،مصادیق عمل صالح را درقرآن کریم، روایات تفسیری و اقوال صحابه، بررسی خواهیم نمود و جهت تبیین حوزه ی معنایی عمل صالح به واژگان مرتبط با آن همچون عمل خیر،عمل حسن و عمل سیئ خواهیم پرداخت و سپس رابطه ی عمل صالح با ایمان،آثار عمل صالح، مقتضیات و موانع عمل صالح را بررسی خواهیم نمود.

با تدبردرآیات قرآن کریم رابطه ای نزدیک میان ایمان و عمل صالح مشاهده می شود؛اما چنین رابطه ی تنگاتنگی میان عمل خیرو حسن با ایمان مشاهده نمی گردد.چه فرق معنی داری از منظرآیات قرآنی در توجیه این مسأله وجود دارد؟ با توجه به فراوانی کاربرد عمل صالح و مشتقات آن در قرآن کریم و اهمیت آن چه آثاری بر عمل صالح مترتب است؟
با توجه به خیرات و برکات فراوانی که برعمل صالح مترتب است چه مقتضیاتی زمینه ی توفیق به جاآوردن اعمال صالح را فراهم می سازد و در این راه چه موانعی وجود دارد؟ اینها سؤالاتی است که دراین مثال به آنها پرداخته خواهد شد.

مفهوم عمل صالح
تعریف عملیاتی موضوع تحقیق از جمله مباحث مقدماتی به منظور ورود به عرصه ی پژوهش، پیرامون آن موضوع به حساب می آید. موضوع مورد بحث ترکیبی وصفی است که از دو بخش «عمل» و «صالح» تشکیل یافته است. دراین مبحث هریک ازاین دو بخش ازمنظر واژه شناسان، قرآن کریم و مفسران مورد بحث قرار می گیرد.

۱. دیدگاه واژه شناسان
راغب اصفهانی که از برجسته ترین محققان در عرصه ی غریب القرآن محسوب می شود، در تعریف واژه ی عمل اینگونه اظهار نظر می کند:هرفعلی را که حیوان از روی قصد انجام می دهد،عمل نامیده می شود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاص تر و محدودتراست؛چرا که گاه «فعل» درباره ی اشیاء جامد نیزبه کار می رود. (راغب اصفهانی، ۱۹۹۸م، ص ۳۵۱؛ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۴، ص ۱۴۵ و ۵۱۱)
شرتونی از واژه شناسان برجسته ی معاصر نیز معتقد است: «عمل» به کاری اطلاق می گردد که از روی عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهی همراه است لکن «فعل» عام تر ازآن است. (شرتونی، ۱۴۰۳ق، ذیل ماده های «عمل» و «فعل»؛ابوهلال العسکری، ۱۴۱۲ق، ص ۳۸۳)
«صالح» از ریشه «صلاح» است. راغب اصفهانی در معنای لغوی این واژه می نویسد: صلاح ضد فساد است و این دو در بیشتر موارد در خصوص افعال به کار
می روند. در قرآن کریم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سیئه» به کار رفته است. (راغب اصفهانی، ۱۹۹۸م، ص ۲۸۹) ابن منظور نیز«صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است. (ابن منظور،۱۴۰۵ق، ج ۲، ص ۵۱۶)
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن در این باره می گوید: معنای ریشه ای و اصلی این واژه، سلامت از فساد و تباهی است. صلاح ضد فساد است. صلاح درباره ی ذات،رأی یا عمل به کار می رود لکن بیشتر در عمل کاربرد دارد. (مصطفوی، ۱۳۶۰ش، ص ۳۰۷)

۲. دیدگاه قرآن کریم
با تدبر درآیات مرتبط با موضوع چنین به نظر می رسد که واژه ی صلاح در همان معنای لغوی خود به کار رفته است. شاهد این ادعا آیات ذیل است که درآن به روشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده می شود:
«الذین یفسدون فی الأرض و لا یصلحون»؛ (الشعراء، ۱۵۲) کسانی که در زمین تباهی می کنند و به اصلاح (امور) نمی پردازند.همچنین آیه ی «و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین». (الأعراف، ۱۴۲) و اصلاح کن و از راه تبهکاران پیروی مکن.
لکن گاه با توجه به قراین،مقید و قیودی گردیده است. در این مبحث با طرح ۸ آیه سعی می شود دیدگاه قرآن کریم درباره ی عمل صالح تبیین گردد. از تدبر درآیات ذیل چنین به نظر می رسد که قرآن کریم به هرعلم پسندیده ای در منطق عقل و فطرت عمل صالح اطلاق نمی کند،بلکه عمل صالح به عملی اطلاق می گردد که به طورخاص درتعالی دینی توصیه شده است.

۱.«والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون و نزعنا ما فی صدورهم من غلٍ تجری من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون». (الاعراف، ۴۲ و ۴۳)

یعنی:وآنان که ایمان آوردند وکارهای شایسته انجام دادند، ما هیچ کس را بیش از تواناییش مکلف نمی سازیم. ایشان اهل بهشتند و درآن جاودان خواهند بود و زنگار کینه را از دل هایشان بزداییم و در بهشت زیر قصرهایشان نهرها جاری می شود و می گویند:ستایش خدای را که ما را به این مقام راهنمایی کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود، ما خود راه نمی یافتیم. رسولان خدا به یقین ما را براین مقام به حق رهبری کردند. آنگاه به بهشتیان ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح خود به ارث یافتید.

در این آیه پس از «والذین ءامنوا و عملوا الصالحات» در جمله ای معترضه که حکم قاعده ای کلی را دارد می فرماید: هرکس را به قدرتوان و قدرتش تکلیف می نماییم. این عبارت دلالت دارد براینکه اعمال صالح توأم با سختی و دشواری است. به همین دلیل حق تعالی توهّم اینکه اعمال صالح از حد قدرت انسان ها خارج باشد را دفع فرموده است. همچنین اعمال صالح اعمالی هستند که از جانب خداوند متعال بر انسان ها تکلیف گردیده و توسط پیامبران به ایشان ابلاغ شده است. در تفسیرنمونه به همین نکته اشاره شده است که عبارت «لا نکلف نفساً إلّا وسعها» اشاره به این می کند که کسی تصور نکند که قرار گرفتن در صف افراد باایمان و انجام عمل صالح در دسترس همه کس نیست و جز افراد معدودی، سایر افراد قدرت بر وصول آن را ندارند،زیرا تکالیف پروردگار به اندازه ی قدرت افراد است و به این وسیله راه را به روی همه کس اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال گشوده و همه را دعوت به پیوستن به این صف می کند، البته از هر کس به اندازه ی استعداد فکری و تجسمی و امکاناتش انتظار دارد. (مکارم شیرازی و همکاران، بی تا، ج ۶، ص ۱۷۴)

مؤید دیگر این ادعا ادامه ی آیه شریفه است که می فرماید: «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربّنا بالحق»؛(الاعراف، ۴۳) واژه هذا اسم اشاره است که احتمالاً به هدایت مؤمنان به اعمال صالح اشاره دارد و حتی اگراشاره به بهشت هم باشد،هدایت به بهشت از طریق انجام اعمال صالح که به هدایت الهی به مؤمنان ابلاغ گردیده، تحقق یافته است. پس می توان از این آیه چنین فهمید که اعمال صالح،اعمالی هستند که خداوند انسان ها را به انجام آن مکلف می گرداند. و در وسع و قدرت ایشان می باشد.

۲. «لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم ثم رددنه أسفل سافلین إلّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غیر ممنون فما یکذبک بعد بالدین»؛ (التین، ۴-۷)
یعنی: ما انسان را به نیکوترین صورت آفریدیم. آنگاه او را به پایین ترین درجات بازگرداندیم،مگر کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند که پاداش بی پایان خواهند داشت. پس چه چیز موجب می شد تا این حق را تکذیب نمایی؟! از این آیه چنین برمی آید که چون ایمان و عمل صالح مانع سقوط انسانی به پایین ترین مراحل می شود دیگر دلیلی برای انکار و تکذیب دین باقی نمی ماند. پس اعمال صالح مجموعه ای از تعالیم است که توسط انبیا در قالب دین به انسان ها ابلاغ می گردد. اگر «ال» در واژه «الدین» دلالت بر جنس نماید و ظاهراً چنین است،نتیجه می شود که اعمال صالح درهمه ی ادیان الهی وجود داشته است و اختصاص به دین مبین اسلام ندارد.

۳. «و هم یصطرحون فیها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنا نعمل أولم نعمرکم مّا یتذکر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظلمین من نصیر». (الفاطر، ۳۷) یعنی: و در دوزخ فریاد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهیم. اعمالی غیر از آنچه که انجام داده ایم.به ایشان خطاب می شود آیا به اندازه ای که عبرت گیرنده می توانسته عبرت گیرد به شما عمرندادیم و بیم دهنده نزد شمانیامد؟ پس طعم عذاب را بچشید که یاوری برای ستمکاران نخواهد بود.
دراین آیه رابطه ای روشن میان پیامبران به عنوان بیم دهندگان از سوی پروردگار و اعمال صالح مشاهده می شد. حال که پیامبران اعمال صالح را به شما معرفی کردند و شما را از عواقب ترک آن بیم دادند چرا از فرصت عمر بهره نگرفتید و عمل صالح انجام ندادید؟ ازآنجا که دوزخیان به پیامبران وتعالیمشان در دنیا ایمان نمی آورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دین ایشان نمی داند و در عرصه ی عمل غیر ازتعالیم دینی انبیاء رفتار می کنند. لذا آرزو می کنند که برگردند و اعمال صالح را که همان مفاد تعالیم دینی منذران و رسولان الهی است،به جا آورند.

۴. در بسیاری از آیات میان تکذیب آیات الهی و ایمان و عمل صالح تقابل مشاهده می شود. به عنوان نمونه: «إنّ الذین کذّبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ...والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها». (اعراف، ۴۰-۴۲)
یعنی: به راستی کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آنها با تکبر سرباز زدند درهای رحمت آسمان به سوی ایشان باز نخواهد شد... و کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، ما هیچ کس را بیشتر از وسع و توانش مکلف نمی گردانیم.

«فأمّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضه یحّبرون و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقاء الآخره فأولئک فی العذاب محضرون»؛(الروم، ۱۵ و ۱۶)
یعنی:اما کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند در باغی مصفا مسرورند و اما کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند و آیات ما و روز قیامت را تکذیب نمودند،درعذاب دوزخ احضار خواهند شد. از این تقابل نتیجه می شود، افراد مؤمن که در صدد تصدیق آیات الهی بوده اند این تصدیق را در عمل نشان داده اند و به تعالیمی که ایمان به راستی و حقانیتش دارند یعنی همان اعمال صالح،عمل می کنند. (۱)
۵. «قل یا أهل الکتاب لستم علی شئ حتی تقیموا التوره والإنجیل و ما أنزل ألیکم من ربک ... إنّ الذین ءامنوا والذین هادوا والصائبون و النصاری من ءامن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون». (المائده، ۶۸و۶۹) یعنی:بگو ای اهل کتاب تا وقتی که به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، عمل نکرده اید، حقی به دست ندادید.... به راستی که مؤمنان و یهودیان و صابئین و مسیحیان،هرکس که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده و نیکوکاری کرده باشد،نه بیمی برآنهاست و نه اندوهگین می شوند. (۲)

دراین آیات ابتدا به اقامه ی کتب آسمانی مانند تورات و انجیل و قرآن فرمان داده شده،آنگاه به ایمان وعمل صالح امر گردیده است. از ارتباط این دو بخش چنین برمی آید که با انجام اعمال صالح که همان دستوراتی است که کتب آسمانی بر این مشتمل است اقامه ی کتب آسمانی تحقق می پذیرد.

۶. «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صالحاً فیما ترکت کلاً إنّها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون». (المؤمنون، ۹۹ و ۱۰۰)
یعنی:تا آنکه مرگ یکی از آنان فرا رسد می گوید: این پروردگار من! مرا
بازگردان تا درآنچه ترک گفته ام، عمل صالحی به جا آورم. به وی خطاب شود:هرگز! این سخنی است که او برزبان می آورد و در برابرشان برزخی، تا روزی که برانگیخته شوند،خواهد بود.
نکته ی قال تأمل «فیما ترکت» در این آیه شریفه است. بعضی معتقدند «فیما ترکت» اشاره به اموالی است که از آنان به یادگار می ماند که درتعابیرعرفی از آن به ترکه ی میت تعبیر می شود. حال آنکه برخی دیگر معنی وسیع تری برای آن قائلند و این تعبیررا اشاره به تمام اعمال صالح که ترک گفته اند می دانند که دراین صورت مفهوم آیه چنین خواهد بود: خداوندا مرا بازگردان تا اعمال صالحی را که ترک کرده ام جبران کنم. (مکارم شیرازی و همکاران،بی تا، ج ۱۴، ص ۳۱۳) در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که این آیه را به کسی تفسیر فرمود که آرزو می کند به دنیا بازگردد تا زکاتی را که ترک کرده است بپردازد و جبران نماید. (طوسی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۱۱۱) این حدیث به منزله تعیین مصداقی خاص از مفهومی عام تلقی می شود. این مفهوم عام همان تکلیف الهی است که درمتن شریعت تعیین گردیده است؛این معنی ازتدقیق در تعبیر «فیما ترکت» فهمیده می شود. زیرا ترک کردن وقتی صحیح است که تکالیف و مسئولیت هایی برعهده ی کسی نهاده شده باشدو از ایفای مسئولیت شانه خالی کرده و از انجام تکالیف محوله سرباز زده باشد.

۷. «وأمّاالذین فسقوا فمأوهم النار کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب النار...». (السجده، ۲۰)
یعنی:اما کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، در ازای آنچه انجام می دادند دربهشت های برین جا خواهند داشت واما کسانی که فسق و فجور می کردند، جایگاهشان آتش است. تقابل میان اعمال صالح و فسق در این آیه می تواند مبین مفهوم اعمال صالح باشد. از آنجا که فسق به معنای خروج از اطاعت و اوامرالهی است و به کسی که ملتزم به احکام شریعت نیست، فاسق گفته می شود (راغب اصفهانی، ۱۹۹۸م، ص ۳۸۲) معلوم می شود که عاملان به صالحات کسانی اند که ملتزم به احکام شریعت باشند. پس اعمال صالح باید دستورات شرع مقدس باشد که در متن دین بدان تکلیف شده است.

۸. «فأقم وجهک للدین القیم من قبل أن یأتی یوم لا مردّ له، من الله یومئذ یصّدعون من کفرفعلیه کفره، و من عمل صالحاً فلأنفسهم یمهدون». (الروم، ۴۳و۴۴)
یعنی:پس به سوی دین پایدار روی آور پیش از آنکه از جانب خداوند روزی فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز مردم دسته دسته شوند. هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و هر کس کار شایسته کند برای خود آماده می نماید. از این آیه شریفه فهمیده می شود که هر کس بخواهد روی خود را به سوی دین کند باید اعمال صالح انجام دهد.روشن است که هنگام عمل به دستورات توصیه شده از سوی دین الهی رویکرد به سوی دین استوارالهی تحقق خواهد یافت.

۳. دیدگاه مفسران
علامه طباطبایی درباره ی مفهوم عمل صالح درقرآن می نویسد:هرچند صلاحیت عمل در قرآن کریم بیان نشده است لکن ازآثاری که برای آن ذکر شده می توان مفهوم آن را فهمید. عمل صالح عملی است که برای کسب رضایت پروردگار با تحمل دشواری ها انجام می شود؛چنانکه فرمود: «... صبروا ابتغاء وجه ربهم...». (الرعد، ۲۲) یعنی: و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند و نیز فرمود: «... و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله...»؛(البقره، ۲۷۲) یعنی: وجزبرای طلب خشنودی خداوند انفاق مکنید. اثر دیگر، آن است که عمل صالح صلاحیت برای اجر و پاداش را دارد، چنانکه فرمود: «... ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛(القصص، ۸۰) یعنی:برای کسانی که ایمان آورده اند و کارشایسته کرده اند،پاداش خدا بهتراست. اثر دیگرش آن است که عمل صالح کلمه ی طیب را بالا می برد. چنانکه فرمود: «... إلیه یصعد الکلم الطیّب والعمل الصالح یرفعه...»؛ (الفاطر، ۱۰) مراد از کلم الطیب عقاید حق از قبیل توحید است ومرا ازصعود آن تقربش به خدای تعالی است و مراد از عمل صالح هرعملی است که طبق عقاید حق صادر شود و با آن سازگار باشد.(طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۱، ص ۴۵۸)
صاحب تفسیر روح المعانی می نویسد:صلاح در اصل لغت ضد فساد است و به واسطه کثرت استعمال به هرعملی که شریعت آن را جایز دانسته و به نیکی از آن
یاد کرده است،اطلاق می گردد. (آلوسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بیضاوی، ۱۴۱۶ق، ج ۱، ص ۲۳) قرطبی صالحات را هر قول و فعلی می داند که آثارش درآخرت برای صاحبش باقی خواهد ماند.(قرطبی، ۱۳۷۲ق، ج ۱۰، ص ۴۱۴)
از آنچه نقل گردید چنین برمی آید که مفسران مزبور وسعتی برای مفهوم عمل صالح قائل اند که به سختی می توان تمایز آن را با افعال خیرو حسن درک کرد. لکن برخی از مفسران متقدم دقیق تر به این موضوع پرداخته اند. شیخ طوسی در تعریف اعمال صلاح می نویسد: اعمال صالح اعمالی است که خداوند به آن امرکرده و پیامبرانش را برای ابلاغ آنها برانگیخته و فرستاده است. (طوسی، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۴۰۵) ابن کثیر نیز درتعبیری نزدیک به آن می نویسد:اعمال صالح اعمالی است که به واسطه ی مطابقت آن با شریعت محمدی (ص) موجب خشنودی خداوند متعال می گردد. (ابن کثیر، ۱۴۰۱ق، ج ۳، ص ۱۴۰) طبرسی درتفسیر آیه ۴۲ از سوره ی اعراف می نویسد:مراد از صالحات اعمالی است که خداوند واجب کرده و بندگان خود را به انجام آن فرا خوانده است. (طبرسی، بی تا، ج ۴، ص ۲۴۸؛فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص ۶۰۷)
دقتی که در تفاسیر متقدم مشاهده می شود آن است که به بعد شرعی اعمال صالح توجه کرده اند. یعنی همان نتیجه ای که در مبحث پیشین از تدبر درآیات مربوطه حاصل شد.

مصادیق عمل صالح
ازتدبردرآیات چنین برمی آید که قرآن کریم بیش از آنکه به تبیین مستقیم واژگان کلیدی پرداخته باشد،از رهگذر بیان مصادیق،مخاطب را به مراد خود نزدیک می سازد نمونه ی بارز آن «تقوی» است که با ذکر مصادیق تقوی و ویژگی های رفتاری فرد متقی مخاطب را به طورعینی به مراد از این واژه کلیدی رهنمون می سازد. (البقره، ۱۷۷) پی گیری این روش در موضوع مورد بحث نیز به روشن شدن مفهوم قرآنی آن کمک می نماید.

۱.در قرآن کریم
در سوره والعصر دو مصداق از مصادیق عمل صالح ذکر گردیده است عبارتند از:تواصی به حق و تواصی به صبر. با توجه به اینکه «الصالحات» دراین سوره جمعی است که با «ال» ذکرشده است، دلالت بر استغراق و عمومیت می نماید. یعنی شامل همه ی اعمال صالح می گردد. ذکر دومصداق از مصادیق اعمال صالح پس از آن در اصطلاح ادبی ذکرخاص پس از عام است که هنگامی به کارمی رود که گوینده اهتمام و عنایت ویژه ای به موارد خاص داشته باشد. (طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۲۰، ص ۶۱۰)
در آیه ی ۸۲ از سوره ی بقره می فرماید:«والذین ءامنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون». در آیه ۸۳ به برخی از مصادیق اعمال صالح می پردازد که عبارتند از:عبادت خدا،احسان به والدین،خویشان، یتیمان و مسکینان، به نیکی با مردمان سخن گفتن،اقامه ی نماز و پرداخت زکات. از آیه «وأنفقوا من مّا رزقناکم من قبل أن یأتی أحدکم الموت فیقول رب لولا آخّرتنی إلی أجلٍ قریب فأصدق و أکن من الصالحین». (المنافقون، ۱۰) استفاده می شود که صدقه دادن از مصادیق اعمال صالح و یکی از نشانه های انسان صالح است. (ایزتسو، ۱۳۷۸ش، ص ۴۱۹)
درآیه: «إنّ الذین ءامنوا وعملوا الصالحات و أقاموا الصلوه و ءاتوا لزکوه لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛(البقره، ۲۷۷) با توجه به عطف اقامه نماز و پرداخت زکات به صالحات که داری «ال» است و استغراق و عمومیت را می رساند،شرافت و اهمیت این دو عمل از مصادیق اعمال صالح فهمیده می شود.(کاشانی، ۱۳۴۴ش، ج ۲، ص ۱۴۴)
درآیه:«ما کان لإهل المدینه و من حولهم من الاعراب أن یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسیه ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله و لا یطئون موطئاً یغیظ الکفار و لا ینالون من عدوٍ نیلاً إلّا کتب لهم به عمل صالح إنّ الله لا یضیع أجر المحسنین»؛ (التوبه، ۱۲۰) یعنی:اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافش هرگز نباید از فرمان پیامبرتخلف کنند و هرگز نباید برخلاف میل او میلی از خود اظهار نمایند تا آنکه درمقابل اطاعتشان هیچ رنج تشنگی و خستگی در راه خدا نکشند و هیج قدمی که کفار را خشمگین کند برندارند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند،جز آنکه در مقابل هر یک از این رنج ها عمل صالحی درنامه ی اعمالشان نوشته شود؛که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد. در این آیه شریفه به روشنی جهاد و تحمل سختی های آن از مصادیق بارزعمل صالح معرفی شده است.
درآیات متعددی نظیرآیه ۷ سوره عنکبوت و ۱۵ سوره احقاف، احسان به والدین از مصادیق عمل صالح ذکر گردیده است. نیز درآیه ۵۷ سوره نساء،اداء امانت و اطاعت از پیامبرخدا واولی الامر از مصایق عمل صالح به شمار آمده است. مودّت اهل بیت پیامبراکرم (ص) نیز از دیگر مصادیق بارزعمل صالح است که از آیه ۲۳ سوره شوری استفاده می شود.

۲. درروایات تفسیری
بیشترین روایات تفسیری در بیان مصادیق اعمال صالح ذیل آیات ۴۶ از سوره ی کهف و ۷۶ از سوره مریم در بیان الباقیات الصالحات، نقل گردیده است. از امام صادق (ع) در تفسیرآیه «... الّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات...». (والعصر، ۳) نقل شده است که فرمود:مراد ازاعمال صالح مواسات و کمک و همدردی با برادران دینی است. (بحرانی، ۱۴۱۵ق، ج ۵، ص ۵۰۴) از آن حضرت نقل شده است که فرمود:عمل صالح آن است که ولایت دیگران را همراه با ولایت آل محمد (ص) نپذیرند. (قمی، ۱۳۶۷ق، ج ۲، ص ۲۷) همچنین ازآن بزرگوارنقل شده است که درتفسیر الباقیات الصالحات فرمود:الباقیات الصالحات برخاستن برای عبادت در پایان شب و دعا کردن سحرگاهان است. (قطب راوندی، ۱۴۰۵ق، ج ۱، ص ۱۲۹)

۳. دراقوال صحابه
اگرچه اقوال صحابه از نظر اندیشمندان امامیه حکم احادیث نبوی را ندارد و اصالتاً فاقد حجیت می باشند،لکن ازاین منظر که ایشان شاهد نزول وحی بوده اند و به شرف مصاحبت حضرت رسول (ص) نائل آمده اند،تلقی ایشان از یک آیه تا حدی می تواند به عنوان یکی ازقراین تفسیرآیه مورد استناد واقع شود.
درنقلی ازابن عباس،چنین گزارش شده است که وی عمل صالح را ادای فرائض دانسته است. (شرباصی، ۱۴۰۷ق، ج ۳، ص ۱۰۲) تقوی (طبرسی، بی تا، ج ۴، ص ۶۳۲) طاعت الهی (حسکانی،۱۴۱۱ق، ص ۱۷۲) و نمازهای پنجگانه
(سیوطی، ۱۹۹۳م، ج ۵، ص ۳۹۹) از دیگر مصادیقی است که برای عمل صالح ازابن عباس نقل گردیده است.
معاذبن جبل عمل صالح را عملی می دانسته که توأم با علم، نیت،صبر و اخلاص باشد و سهل بن عبدالله مراد از عمل صالح را عملی که موافق با سنت باشد،می دانسته است. (عیاشی،بی تا، ص ۳۷۵)

واژگان مرتبط با با عمل صالح
با معنی شناسی واژگان کلیدی قرآن و تبیین حوزه های معنایی آنهاست که می توان به جهان بینی قرآن کریم پی برد. (ایزتسو، ۱۳۷۳ش، ص ۴) از آنجا که ارتباط یک واژه با واژگان قریب المعنی و متضاد نقش تعیین کننده ای در تبیین حوزه های معنایی آن واژه دارد،دراین مبحث برآنیم تا به ارتباط «عمل صالح» با عمل خیر و حسن و سیئ بپردازیم.

۱. عمل خیر
«خیر» دارای معنای گسترده ای است که شامل هرچیز که به نوعی دارای سود و ارزش دنیوی یا اخروی است،می گردد. (رازی، ۱۴۱۵ق، ص ۱۰۸) در برخی از آیات قرآن کریم این واژه درمعنای «مال و دارایی» به کاررفته است. به عنوان نمونه می توان به آیه ی ذیل اشاره کرد:
«کتب علیکم إذا حضرأحدکم الموت أن ترک خیراً الوصیه للوالدین والأقربین بالمعروف حقاً علی المتقین»؛(بقره، ۱۸۰) یعنی:برشما مقررشده است که چون مرگ یکی از شما فرا رسد،اگر مالی بر جای گذارد،برای پدر ومادر و خویشاوندان خود به طورپسندیده وصیت کند. این حقی بر پرهیزگاران است. (۳) از این آیات چنین برمی آید که «خیر» به منافع دنیوی اطلاق می گردد و ازاین لحاظ اعم مطلق از «صالح» است.این بدان معناست که گاه با صالح مساوق می گردد،مانند ذیل آیه ۲۱۵ از سوره بقره:«یسئلونک ماذا ینفقون قل ما أنفقتم من خیر فللولدین والاقربین والیتمی و المساکین وابن السبیل و ما تفعلوا من خیرفإن الله به علیم».«خیر» در صدرآیه به معنای مال و دارایی است که بدان اشاره شد،لکن در ذیل آیه مساوق با عمل صالح به کاررفته است. (ایزتسو، ۱۳۷۸ش، ص ۴۴۶) علامه
طباطبایی «خیرات» درآیه «فأستبقواالخیرات» (مائده، ۴۸) را به معنای مطلق اعمال صالح اعم از عبادت،انفاق، رفع نیاز مردم و مانند آن می داند،لکن استعمال این واژه را بیشتر در خیرات مالی دانسته اند. (طباطبایی،۱۳۷۴ش، ج ۳، ص ۵۹۷).

۲. عمل حسن
حسن به معنای نیکو و ضد قبیح است. (جوهری، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۲۰۹۹) به هر چیزی که احساس خوش و رضایتمندی را در انسان برمی انگیزد اطلاق می شود.
در آیه ی ذیل «حسن» به معنای «لذیذ» به کار رفته است: «و من ثمرات النّخیل والأعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً وانّ فی ذلک لآیهً لقومٍ یعقلون»؛(النحل، ۶۷) یعنی: و از میوه ی درختان خرما و انگور باده ی مست کننده و خوراکی لذیذ برای خود تهیه می کنید. به راستی در اینها برای مردمانی که اهل خرد ورزی اند،نشانه ای است. گاه این واژه در قرآن به معنای تندرست و زیبا به کار رفته است. مانند آیه:«فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن و أنبتها نباتاً حسناً...»؛(آل عمران، ۳۷) یعنی: پس پروردگارش او را به خوبی پذیرفت و او را به زیبابی و تندرستی بار آورد.
این آیات بیانگرآن است که «حسن» از دایره ی معنایی گسترده تری نسبت به «صالح» برخوردار است. اما درآیات متعدد در معنایی بسیار نزدیک با عمل صالح به کار رفته است. مانند: «إنّ الذین ءامنوا و عملوا الصالحات إنّا لا نضیع أجر من أحسن عملا». (کهف، ۳۰) استعمال عمل حسن به دنبال عمل صالح در سیاقی واحد به خوبی ادعای پیشین را اثبات می نماید، لکن برتری عمل صالح از برخی آیات قابل فهم است چنانکه فرمود: «...والذین ءامنوا و عملوا الصالحات فی روضات الجنات لهم مّا یشاءون عند ربّهم ذلک هو الفضل الکبیر... و من یقترف حسنه نّزد له فیها حسناً إنّ الله عفورشکور»؛(الشوری، ۲۲ و ۲۳) آیه ۲۲حاکی ازمقام بسیار شامخ مؤمنانی است که اعمال صالح به جا آورده اند. این مقام از تعابیر «روضات الجنات»، «لهم ما یشاؤون»، «عند ربهم» و «الفضل الکبیر» کاملاً درک می شود. لکن در آیه ۲۳ که در مقام بیان حال صاحبان حسنه است از هیچ یک از وعده های
پیشین خبری نیست،بلکه وعده ی زیادت حسنات و غفران و آمرزش درآن مطرح است که حاکی از همراه بودن حسنات یا سیئات است.

۳.عمل سیّئ
دربرخی آیات «عمل صالح» درتضاد با «عمل سیّی» به کار رفته است مانند:«أم حسب الذین اجترحوا لسّیئات أن نجعلهم کالذین ءامنوا و عملوا الصالحات سواء مّحیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون»؛(الجاثیه، ۲۱) آیا کسانی که مرتکب بدی ها شده اند پنداشته اند که آنان را مانند کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،قرار خواهیم داد؟ زندگی ومرگشان یکسان است؟ چه بد داوری می کنند
«سیّئه» متضاد «حسنه» است و چنانچه درباره ی گستردگی مفهوم حسن و حسنه بیان شد،سیّئه نیز از مفهومی گسترده برخورداراست. یکی از معانی سیئه درقرآن کریم مصیبت و بلااست.چنانکه فرمود: «و إن تصیبهم سیئه یطیّروا بموسی و من معه...»؛(الاعراف، ۱۳۱) اگر دچاربلا و مصیبتی گردند، به موسی و همراهانش شگون بد می زنند.
و معنی دیگرآن معصیت و نافرمانی است.چنانکه فرمود: «والذین کسبوا السیّئات جزاء سیئه بمثلها»؛(یونس، ۲۷) کسانی که مرتکب معصیت و نافرمانی شده اند جزای بدی مانند اعمالشان خواهند داشت. مصادیق عمل سیئی که از مصادیق اعمال غیرصالح محسوب می شود عبارت است از: فساد کردن، (ص،۲۸) ستم کردن، (السجده، ۱۲) قتل، زنا و پیروی از شهوات،(الفرقان، ۶۳-۷۰) و ضایع کردن نماز (مریم؛ ۶۰).

رابطه ی عمل صالح با ایمان
بیش از پنجاه بار در قرآن کریم عبارت «الذین ءامنوا و عملواالصالحات» تکرار شده است. با توجه به آنچه از مفهوم عمل صالح بیان شد،ارتباط بسیار نزدیک آن با ایمان روشن می شود. اگر عمل صالح، عمل به دستوراتی است که درمتن دین به آنها فرمان داده شده است،صدور چنین عملی از کسی ممکن نیست مگرآنکه همراه با ایمان و اعتقاد به حقانیت آن دین باشد. اما باید دانست بین ایمان و عمل صالح رابطه ای متقابل برقرار است. یعنی اگرچه ایمان منشأ عمل صالح است،لکن عمل صالح نیزموجب تقویت ایمان و بالا رفتن درجه ی آن می گردد. چنانکه عکس آن نیزصادق است. یعنی عمل غیرصالح از درجه ی ایمان می کاهد به گونه ای که ممکن است ایمان را از انسان سلب نماید. چنانکه فرمود: ثم کان عاقبه الذین أساؤا السّؤای أن کذّبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزءون»؛(الروم، ۱۰) یعنی:فرجام کسانی که بدی کردند آن شد که آیات خدا را تکذیب نمودند و آنها را مسخره کردند.
همچنین فرمود: «إنّما المؤمنون الذین ءامنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون»؛(الحجرات، ۱۵) درحقیقت مؤمنان کسانی اند که به خدا و پیامبر او گرویده و پس از آن دچار شک و تردید نگردیده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند. ایشانند که راست کردارند. براساس این آیه مؤمن به کسی اطلاق می گردد که با جان و مال در راه خدا جهاد کند. یعنی جهاد با جان و مال که از بارزترین مصادیق اعمال صالح است از لوازم قطعی ایمان شمرده شده است. آیه ی دیگری که به خوبی نقش عمل صالح را در ایمان معرفی می نماید عبارت است از: «إنّما المؤمنون الذین إذا ذکر الله و جلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم ءایاته زادتهم أیماناً و علی ربهم یتوکلون»؛ (انفال، ۲) مؤمنان حقیقی کسانی اند که چون خدا یاد شود دل هایشان بترسد و چون آیات او برآنان خوانده شود برایمانشان بیافزاید و بر پروردگارخود توکل می کنند. ازاین آیه شریفه به روشنی فهمیده می شود که مؤمن راستین تنها در عرصه ی عمل است که شناخته می شود و بدون تأثیر نمایان ایمان در رفتار و سلوک عملی، ایمان راستین وی محل تردید است. البته این بدان معنی نیست که عمل صالح جزء حقیقت ایمان باشد لکن از لوازم لاینفک ایمان محسوب می شود.
درآیات فراوانی عمل صالح به ایمان عطف گردیده است مانند: «و من یعمل من الصالحات من ذکرٍ أو أُنثی و هو مؤمن...»؛ (النساء، ۱۲۴) «...إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصالح یرقعه...»؛ (الفاطر، ۱۰) این آیه یکی از آیاتی است که رابطه ی ایمان و عمل صالح را به خوبی بیان کرده است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: مراد از کلم طیّب عقاید حقی است که انسان اعتقاد به آن را زیربنای اعمال خود قرار می دهد و قدر متیقن از چنین عقاید کلمه ی توحید است که برگشت سایراعتقادات حق نیز به آن است. وقتی ایمان و اعتقاد حق و صادق بود قهراً عمل صاحبش هم آن را تصدیق می کند. یعنی عملی که از او سر می زند مطابق با آن عقاید است...هرچه عمل تکرار شود اعتقاد راسخ تر و روشن تر و تأثیرش قوی تر می گردد. پس عمل صالح عملی است که سزاوار است مورد قبول خدا واقع شود.چون مهر ذلت عبودیت و اخلاص برآن خورده و چنین عملی اعتقاد حق را در مؤثر گشتن،یعنی در صعود به سوی خدا کمک می کند. پس عمل صالح کلم طیب را بالا می برد و به عبارت دیگر به صعود آن کمک می کند. (طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۱۷، ص ۲۹ و ۳۰)
در روایات نیز به چنین ارتباط تنگاتنگ و دوسویه ای اشاره شده است چنانکه ازپیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الایمان و العمل قرینان لا یصلح کل واحد منها إلا مع صاحبه»؛(رستگارجویباری، ۱۳۷۷ض، ص ۲۷۷) یعنی ایمان و عمل قرین یکدیگرند که هیچ یک ازاین دو بدون هم نشینش، صحیح و کامل نخواهد بود.

آثار عمل صالح
شناخت آثار هر پدیده ای در شناخت بهتر آن تأثیر انکارناپذیری دارد. علاوه بر آنکه در دستورهای تربیتی و اخلاقی شناخت آثار مثبت آنها از مهمترین مشوق ها برای مخاطبان محسوب می گردد. عمل صالح نیز از این قاعده مستثنی نیست. در آیات فراوانی آثار خیر و برکت عمل صالح ذکر شده که در این مبحث به مهمترین آنها می پردازیم:

۱. بخشش گناهان
«والذین ءامنوا و عملوالصالحات لنکفّرن عنهم سیئاتهم...»؛ (عنکبوت، ۷) کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند،قطعاً گناهانشان را می پوشانیم... .
دراین آیه شریفه «لنکفّرن» ازنظر ادبی جواب قسم محذوف است که با لام و نون تأکید ثقیله همراه شده است و هر سه (قسم، لام ونون تأکید) قطعیت
تکفیرسیئات، یعنی پوشش . محو بدی ها و گناهان را افاده می کند. اما ازاین وعده بالاتر وعده ای است که حق تعالی به تبدیل گناهان توبه کنندگان و مؤمنانی که اعمال صالح انجام می دهند به حسنات داده است.
«إلّا من تاب وءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک یبدّل الله سیئاتهم حسناتٍ و کان الله غفوراً رّحیما»؛(الفرقان، ۷۰) یعنی: مگرکسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهانشان را به حسنات تبدیل خواهد نمود خداوند آمرزنده و مهربان است.

۲. حیات طیبه
«من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أُنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه...»؛(النحل، ۹۷) یعنی: هر کسی عمل صالح انجام دهد چه مرد و چه زن اگر با ایمان باشد قطعاً او را به زندگی پاکیزه ای زنده خواهیم کرد. علامه طباطبایی در تفسیر «حیات طیبه» می فرماید: حیات به معنی به چیزی جان دادن است. پس این جمله به صراحت دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی مؤمنی که عمل صالح انجام دهد را به حیات جدید غیر از آن حیاتی که به دیگران داده،زنده می کند. مراد این نیست که حیاتش را تغییر می دهد و مثلاً حیات خبیث او را به حیات طیّبی مبدل می کند که اصل حیات همان حیات عمومی است، با این تفاوت که صفتش را تغییر داده است.زیرا اگر مقصود این بود، کافی بود بفرماید: ما حیات او را طیب می کنیم. اما چنین نفرمود:بلکه فرمود: ما او را به حیات طیب زنده می سازیم... پس معلوم می شود خداوند حیاتی ابتدایی و جداگانه و جدید به او افاضه می فرماید. (طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۱۲، ص ۴۹۲)

۳. محبوب شدن در دل ها
«إنّ الذین ءامنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ (مریم، ۹۶) یعنی:به راستی کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند خدای رحمان ایشان را محبوب دیگران می گرداند.
ازآنجا که دراین آیه قیدی وجود ندارد که تعیین کند این محبوبیت نزد چه کسانی است و یا این امر در دنیا واقع می شود یا درآخرت،اطلاق آیه دلالت براین دارد که مراد محبوبیت نزد همگان و دردنیا و آخرت است.

۴. خلافت در زمین
«وعد الله الذین ءامنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما الستخلف الذین من قبلهم...». (نور، ۵۵) دراین آیه خداوند متعال به مؤمنان که اعمال صالح انجام می دهند وعده داده است که به یقین ایشان را جانشینان خود در زمین گرداند؛ چنانچه با مؤمنان صالح از امت های گذشته چنین کرد...
چنانکه صاحب المیزان فرموده مراد از خلافت در زمین ممکن است خلافتی الهی نظیر آدم، داود و سلیمان (علیهم السلام) باشد و ممکن است مراد ارث دادن زمین به ایشان و مسلط کردن ایشان بر زمین باشد. چنانکه فرمود: «إنّ الارض یرثها عبادی الصالحون». (طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۱۵، ص ۲۱۰)

۵. استجابت دعا
« ویستجیب الذین ءامنوا و عملوا الصالحات و یزیدهم من فضله...»؛ (الشوری، ۲۶) خداوند متعال وعده داده است که دعای کسانی را که ایمان آورده اند واعمال صالح انجام داده اند را مستجاب فرموده و از فضل خود برایشان بیافزاید.
مراد ازاستجابت، اجابت دعاست و چون عبادت خود نوعی دعوت و خواندن خداوند متعال است، لذا خداوند از قبول عبادت آنان به استجابت تعبیر فرمود. به دلیل آنکه در ادامه فرمود: «ویزیدهم من فضله» چون ظاهراین جمله آن است که مراد از زیادتر کردن فضل خدا،زیاد کردن ثواب باشد و نیز از اینکه در مقابل استجابت مؤمنین فرمود: و کافران عذابی شدید خواهند داشت.(طباطبایی، ۱۳۷۴ش، ج ۱۸، ص ۷۳)

۶. امنیت از ترس های قیامت
«و من یعمل من الصاحلات و هو مؤمن فلایخاف ظلماً و لا هضماً»؛(طه، ۱۱۲) کسانی که مؤمن اند و اعمال صالح انجام می دهند نه از ستم و نه از نقصان ثواب و حسنات هراسی نخواهند داشت. هضم به معنای نقصان در ثواب و حسنات است. (طوسی، ۱۴۰۹ق، ج ۷، ص ۲۱۲)

۷. پاداش مضاعف
«... ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا...»؛(سبأ، ۳۷) ... مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند،پس برای ایشان درمقابل آنچه انجام داده اند پاداش مضاعف خواهد بود.

۸. پاداش جاودان
«ألاالذین ءامنوا و عملواالصالحات فلهم أجرغیرممنون»؛ (التین، ۶) «ممنون» از ماده «من» به معنی قطع یا نقص است. بنابراین «غیرممنون» یعنی پیوسته و بدون نقص. احتمال دیگر در این تعبیرآن است که دراین اجر و پاداش هیچ گونه منتی بر ایشان گذاشته نمی شود. برخی از مفسران نیز آن را «غیرمعدود» یعنی به معنای آیه «یرزقون فیها بغیر حساب» دانسته اند. (طوسی، ۱۴۰۹ق، ج ۱۰، ص ۳۷۶)

مقتضیات عمل صالح
مراد از مقتضیات عمل صالح همه ی اموری است که به نوعی زمینه صدور عمل صالح را مهیا می سازد. بدیهی است که هر چه مقدمات تحقق یک موضوع آماده تر باشد، امکان تحقق آن بیشترخواهد بود. دراین مبحث مهمترین مقتضیات عمل صالح براساس آیات قرآن کریم مطرح خواهد شد.

۱.یاد خدا
«وهم یصطرخون فیها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنّا نعمل أولم نعمّرکم ما یتذکّر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر»؛ (فاطر، ۳۷) دوزخیان آرزو می کنند که به دنیا باز گردند و عمل صالح انجام دهند. به ایشان خطاب می شود مگربه شما مهلت عمر داده نشد که برای کسی که می خواست یاد خدا کند و متذکر گردد کافی بود؟ از این آیه فهمیده می شود که یاد خدا و یادآوری حقایق زمینه ساز عمل صالح است. چنانکه به صراحت درآیه ذیل از این عامل یاد شده است: «إلا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله...»؛(شعرا، ۲۲۷) یعنی:مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح به جا آوردند و خدا را یاد کردند....

۲. توبه
توبه که به معنی بازگشت به سوی خداست از مهمترین مقدمات گرایش مؤمن به سوی اعمال صالح است. چنانکه فرمود: «ألّا من تاب و ءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیما»؛ (فرقان، ۷۰) یعنی: مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح به جا آورند، پس خداوند گناهان ایشان را به حسنات تبدیل خواهد کرد و خداوند آمرزنده ی مهربان است. «و من تاب و عمل صالحاً فأنّه یتوب إلی الله متاباً»؛ (فرقان، ۷۱) یعنی: و هرکس توبه کند و عمل صالح انجام دهد،به راستی چنین کسی به سوی خدا بازگشته است. «إلا الذین تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن الله غفور رّحیم»؛(آل عمران، ۸۹)

۳. صبر
از آنجا که انجام اعمال صالح با مشقت و سختی همراه است، توفیق انجام عمل صالح نیازمند شکیبایی در برابر سختی مخالفت با نفس است. این مطلب ازچند آیه به دست می آید که به برخی از آنها اشاره می شود: «إلا الذین صبروا و عملوا الصالحات أُولئک لهم مغفره و أجرکبیر»؛(هود، ۱۱) یعنی: مگر آنانکه شکیبایی کردند و اعمال صالح به جای آوردند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن ایشان است.
«وقال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صالحاً و لا یلقاها ألّا الصابرون»؛(قصص، ۸۰) یعنی:کسانی که به ایشان علم داده شده بود گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بهتر است و جز صابران موفق به عمل صالح نمی گردند. (خوشدل، ۱۳۸۲ش، ص ۸۶)

۴.روزی حلال
«یأیّها الرسل کلوا من طیّبات و اعلموا صالحاً»؛(مؤمنون، ۵۱) یعنی:ای پیامبران از روزی های حلال و پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید. این آیه به روشنی دلالت دارد که روزی حلال یاور مؤمن در انجام عمل صالح است. (شرباصی، ۱۴۰۷، ج ۴، ص ۲۱۱)

موانع عمل صالح
پس از بحث ازمقتضیات عمل صالح،طرح موانع انجام عمل صالح برای تکمیل این مبحث ضروری است. درخاتمه این نوشتار به مهمترین موانع انجام عمل صالح می پردازیم که از تقابل موارد ذیل با عمل صالح مانعیت هر یک فهمیده می شود:

۱. پیروی هوای نفس
«فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاه واتّبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا إلّا من تاب وءامن و عمل صالحاً فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون شیئا»؛ (مریم، ۹۵ و ۶۰) یعنی: آنگاه پس ازآنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و ازهوس ها پیروی کردند و به زودی نتیجه ی گمراهی خود را خواهند یافت مگرآنانکه توبه کنند و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند که آنان به بهشت وارد شوند و ستمی برایشان نخواهد شد.

۲. استکبار
«فأمّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فیوفیهم أُجورهم و یزیدهم من فضله و أمّا الذین استنکفوا و استکبروا فیعذّبهم عذاباً ألیما و لا یجدون لهم من دون الله ولیاً و لا نصیراً»؛ (نساء، ۱۷۳) یعنی:اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند پاداششان را کامل خواهد داد و از فضل خود به ایشان افزون تر خواهد بخشید و اما کسانی که از پذیرش حق امتناع ورزیده و استکبار کرده اند، ایشان را به عذابی دردناک دچار می سازد و در برابرخدا برای خود یار و یاوری نخواهند یافت.
و نیز فرمود:«فأمّاالذین ءامنوا و عملوا الصالحات فیدخلهم ربّهم فی رحمته ذلک هو الفوز المبین و أمّاالذین کفروا أفلم تکن ءایاتی تتلی علیکم فاستکبرتم و کنتم قوماً مجرمین»؛(جاثیه، ۳۰و۳۱) یعنی:واما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خویش داخل گرداند.این همان رستگاری آشکار است و اما کسانی که کافر شدند به ایشان گفته می شود:مگر آیات من بر شما خوانده نمی شد؟ اما شما استکبار کرده (از پذیرش آیات حق سر باززدید) و مردمی بدکار بودید.

۳. شرک عبادی
«... فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعباده ربه أحدا»؛ (کهف، ۱۱۰) یعنی: هرکس به ملاقات پروردگارش امید دارد پس باید عمل شایسته انجام دهد و در عبادت احدی را شریک پروردگارش نگیرد.

۴.حب دنیا
«و ما أموالکم و لا اولادکم بالّتی تقرّبکم عندنا زلفی ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم فی الغرفات ءامنون»؛(سبأ، ۳۷) یعنی:دارایی ها و فرزندان شما چیزهایی که موجب تقرب شما به ما گردد نیست مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح به جا آورند. ایشانند که در برابر آنچه کرده اند پاداش مضاعف خواهند داشت و در غرفه های بهشتی ایمن خواهند بود.
«... قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما أُوتی قارون أنّه لذو حظٍ عظیم و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛ (قصص، ۷۹و۸۰) یعنی: کسانی که خواهان زندگی دنیا بودند،گفتند:کاش مانند آنچه به قارون داده شده به ما نیز داده می شد. به راستی که وی بهره ی بزرگی از مال و مکنت دارد و کسانی که علم به ایشان داده شده بود گفتند: وای بر شما برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند پاداش الهی بهتر است. آیات ۴۶ از سوره کهف و ۱۱ سوره هود نیز مؤید همین مطلب است.

نتیجه
۱.«عمل صالح» به عملی اطلاق می گردد که در متن دستورات شریعت بدان امرشده و توسط پیامبران به امت هایشان ابلاغ می گردد و به همین دلیل رابطه ای تنگاتنگ و متقابل با ایمان دارد.
۲. «عمل خیر» و «عمل حسن» از حوزه ی مفهومی وسیعتری نسبت به «عمل صالح» برخوردارند و هر عملی که در منطق عقل و فطرت ارزشمند محسوب می شود را شامل می گردد.
۳. آثار مترتب بر عمل صالح عبارتند از: بخشش گناهان، حیات طیّبه، محبوب شدن در دلها، خلافت در زمین، مستجاب شدن دعا، امنیت از ترس های قیامت، پاداش مضاعف و جاودان.
۴. مقتضیات عمل صالح عبارتند از: یاد خدا، توبه، صبر، روزی حلال.
۵. موانع عمل صالح عبارتند از: پیروی هوی، استکبار، شرک عبادی و حب دنیا.

پی نوشت ها :

**دانشیار و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع)
۱.برای آگاهی از نمونه های دیگر نک: تغابن، ۱۰.۹؛ حج، ۵۶؛ انشقاق، ۲۵؛ سجده، ۱۲؛ سبأ، ۳۷ و جاثیه، ۳۰
۲. نک: فصلت، ۴۴-۴۶؛ لقمان، ۷و۸؛ کهف، ۱۰۷.
۳. برای آگاهی از نمونه های دیگرنک: بقره، ۲۷۲و۲۷۴؛ عادیات، ۸.

کتابنامه
۱. قرآن کریم
۲. آلوسی، محمود، (بی تا)، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
۳. ابن فارس، (۱۴۰۴ق)، معجم مقاییس اللغه، به کوشش: عبدالسلام محمدهارون، قم:مکتب الاعلام الاسلامی.
۴. ابن منظور، (۱۴۰۵ق)، لسان العرب، قم: نشر ادب الحوزه.
۵. ابن کثیر،ابوالفداء، (۱۴۰۱ق)، تفسر ابن کثیر، بیروت: دارالفکر.
۶. ابوهلال عسکری، (۱۴۱۲ق)، فروق اللغات، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول.
۷. ایزتسو،توشی هیکو، (۱۳۷۸ش)، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید،ترجمه فریدون بدره ای، تهران: نشر فروزان، چاپ اول.
۸. (۱۳۷۳ش)، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران:دفترنشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم.
۹. بحرانی، سیدهاشم، (۱۴۱۵)، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران: بنیاد بعثت، چاپ اول.
۱۰. بیضاوی، (۱۴۱۶)، تفسیر البیضاوی، بیروت: دارالفکر.
۱۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، (۱۴۰۷ق)، الصحاح، به کوشی: احمدعبدالغفورعطار،بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ چهارم.
۱۲. حسکانی، (۱۴۱۱ق)، شواهدالتنزیل، بیروت: دارالفکر.
۱۳. خوشدل، حسین، (۱۳۸۲ش)، عمل صالح درقرآن، آثار، مقتضیات و موانع، پایان نامه ی کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق (ع)به راهنمایی کامران ایزدی مبارکه.
۱۴. رازی، محمدبن ابی بکر، (۱۴۱۵ق)، مختار الصحاح، به کوشش:احمد شمس الدین،بیروت: دارلکتب العلمیه، چاپ اول.
۱۵. راغب اصفهانی، (۱۹۹۸م)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دارالمعرفه، چاپ اول.
۱۶. رستگار جویباری، یعسوب الدین، (۱۳۷۷ش)، تفسیر البصائر، قم: ناشر مؤلف، چاپ اول.
۱۷. سیوطی؛ جلال الدین، (۱۹۹۳م)، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور،بیروت: دارالفکر، چاپ اول.
۱۸. شرباصی، احمد، (۱۴۰۷ق)، موسوعه ی اخلاق القرآن، بیروت: دارالرائد العربی، چاپ اول.
۱۹. شرتونی، سعیدالخوری، (۱۴۰۳ق)، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم:کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، (۱۳۷۴)، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفترنشراسلامی، چاپ پنجم.
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، (بی تا)، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
۲۲.طوسی، محمدبن حسن، (۱۳۶۵ش)، تهذیب الأحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
۲۳. - (۱۴۰۹ق)، التبیان فی تفسیرالقرآن، قم:مکتب الإعلام الاسلامی، چاپ اول.
۲۴. عیاشی، (بی تا)، تفسیرالعیاشی، به کوشش: سید هاشم رسولی محلاتی،تهران: بی نا.
۲۵. فرات کوفی، (۱۴۱۰ق)، تفسیر فرات کوفی، بی جا، مؤسسه چاپ و نشر، چاپ اول.
۲۶. قطب راوندی، (۱۴۰۵ق)، فقه القرآن، قم: کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی.
۲۷. قمی، علی بن ابراهیم، (۱۳۶۷ش)، تفسیر قمی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
۲۸. قرطبی، محمدبن احمد، (۱۳۷۲ق)، تفسیر قرطبی، قاهره: دارالشعب، چاپ دوم.
۲۹. کاشانی، فتح الله، (۱۳۴۴ش)، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران: کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم.
۳۰. مصطفوی، حسن، (۱۳۶۰ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
۳۱. مکارم شیرازی،ناصروهمکاران (بی تا)،تفسیرنمونه، تهران:دارالکتب اسلامیه، چاپ بیست و دوم.

برگرفته از: ahlolbait.blog.ir

  تعداد بازديدها: 2039
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=63753
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.