آیت الله جوادی آملی: حق بر مدارامیرالمومنین(ع) می چرخد نه اینکه ایشان بخواهد در مدار حق بچرخد حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: حق بر مدار حضرت علی(ع) میگردد چرا که ما حقی در خارج نداریم که بخواهیم کار ائمه معصومین(ع) را با آن بسنجیم، اینها منشا دین هستند، این طور نیست که ما قانون و شریعتی در خارج داشته باشیم که کار آنها را برابر آن تطبیق کنیم بلکه شریعت ما از قول و فعل و تقریر ائمه(ع) استنباط میشود، برای فهمیدن اینکه چه چیزی صحیح یا باطل است چه چیزی صدق، کذب، حسن و ... است، باید ببینیم ائمه(ع) چه کردند لذا باید گفت حق بر مدار حضرت علی (ع) میچرخد.
به گزارش شفقنا، حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 2 تا 5 سوره «زمر» روز دوشنبه، 7 مهر ماه، بیان کرد: فضای مکه فضای شرک آلود بود آنها به «الله» به عنوان رب العالمین و مدیر کل معتقد بودند اما به عنوان رب امور انسان و امثال انسان معتقد نبودند، به وحی و نبوت اعتقاد نداشتند به معاد هم معتقد نبودند و میگفتند پایان زندگی انسان مرگ است. البته اینکه در برخی از فرق اشخاص را با طلا و نقر و شتر و اینها دفن میکردند به سبب خرافات قومی بود و در بیشتر موارد اعتقاد به تناسخ بوده است و این کارشان هیچ دلیلی بر زندگی بعد از مرگ و معاد نداشته است.
وی ادامه داد: یکی از عناصر محوری سوره زمر مسئله اخلاص و ابطال هر گونه شرک است. در همین یکی دو آیه چند بار کلمه اخلاص تکرار شده است« فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ »، «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ» همان طور که در آیه یازده و آیه چهارده همین سوره باز سخن از اخلاص مطرح است« قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ»، « قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی» هم اخلاص در عمل و هم اخلاص در هویت که بالاتر از اخلاص در عمل است مطرح است. چرا که مشرکان مکه مبتلی به شرک بودند و تنها راه نجات از شرک اخلاص است.
آیتالله جوادی آملی اظهار کرد: اینکه خداوند بخواهد چندین و چند بار در قرآن برای معرفی خود بفرماید که خداوند نه والد است و نه مولد « لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ؛ مىگویند: خدا فرزند گرفته است. اگر خدا مىخواست براى خود فرزندى بگیرد، از میان آنچه مىآفریند، هر که را مىخواست به فرزندى مىگرفت، ولى او کار ناشدنى را اراده نمىکند. منزّه است او، اوست خداى یگانه که بر هر چیز و هر کس چیره است پس چگونه ممکن است فرزند داشته باشد؟» نشان دهنده نهایت مظلومیت این معارف است. سخن گفتن از این معارف مانند این است که معاذالله بخواهیم در تعریف پیامبر و ائمه بگوییم که آنها فلان گناه را نمیکنند. خداوند بسیط الحقیقه است نه ولد است و نه مولد چون بسیط الحقیقه است.
وی افزود: مطلبی که در سوره زمر مورد بحث است اتخاذ ولد است یعنی گرفتن و انتخاب فرزند است که خداوند این را هم مستحیل اعلام میکند. چرا که خداوند واحد قهار است و کسی که واحد قهار باشد چیزی یا کسی را به عنوان فرزند خوانده اعلام نمیکند و محال است. تبنی برای این است که انسان بخش از کارهای خود را به فرزند خواندهاش بدهد و کمبود عاطفی یا مشکل خود را بخواهد حل کند اما چون خداوند واحدی است که عدیل ندارد و وحدتش قاهر هر گونه کثرت است، پس کسی شایسته آن نیست که فرزند خوانده او شود و کار او را انجام دهد چرا که او محتاج و نیازمند نیست چرا که همه تحت امر او هستند.
این مفسر قرآن کریم بیان کرد: در جریان قیامت خداوند فرمود که مشرکان منکر قیامت هستند اما خداوند در صحنه قیامت آنها را احضار میکند، بین اینها و معبودهای اینها حکمت میکند و به ارباب آنها میفرماید شما اینها را به پرستیدن دعوت کردید، بین عابد و معبود، بین مشرک و موحد و .... حکم میشود اما در نهایت همه اینها محکوم هستند چرا که آنها دروغگو هستند « إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ» اینها غیر خدا را خدا دانستند، توحید، وحی و نبوت را انکار کردند، همه اینها دروغ است.
وی ادامه داد: بعد از بیان این مسائل به جریان خلقت جهان و هستی اشاره میکند و میفرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ تدبیر امور جهان هستى فقط در اختیار اوست ، زیرا او آسمان ها و زمین را به حق آفریده است. پیوسته شب را بر روز مىافکند و روز را بر شب مى افکند (رفت و آمدِ روز و شب را هماره برقرار مىدارد) و خورشید و ماه را رام ساخته و نظام آنها را تدبیر کرده است. هر یک تا سرآمدى معیّن در حرکتند آگاه باشید که اوست آن عزّتمندِ آمرزگار» حقی که در این جاست همان حقی است که در آیه 62 سوره حج آمده است « ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ؛ این بدان سبب است که خدا حق است و آنچه جز او به خدایی میخوانند باطل است و او بلند مرتبه و بزرگ است» حقی است که فعل دارد و مقابل دارد و مقابل آن باطل است. این تلقی از حق بر خلاف زمانی است که خداوند به حق متصف میشود چرا که وقتی خداوند به حق متصف میشود حقی است که مقابل ندارد که بخواهد باطل یا غیر باطل باشد چرا که مقابل او عدم است که قابل اتصاف باطل است او واحد قهار است و مقابل ندارد.
این مرجع تقلید تصریح کرد: بر اساس این آیه حق منحصرا برای خداوند است تنها خداوند است که حق است و هر چه غیر اوست نمیتواند به حق تلقی شود. بنابراین آنچه در نظام هستی یافت میشود حقی است که از خداوند تبارک و تعالی است، این حق که از خداست فعل خداست. اگر گفته میشود که حضرت امیر (ع) حق محور است یعنی اینکه حق بر مدار علی میگردد چرا که ما حقی در خارج نداریم که بخواهیم کار ائمه معصومین را با آن بسنجیم، اینها منشا دین هستند، این طور نیست که ما قانون و شریعتی در خارج داشته باشیم که کار ائمه(ع) را برابر آن تطبیق کنیم بلکه شریعت ما از قول و فعل و تقریر آنها استنباط میشود، برای فهمیدن اینکه چه چیزی صحیح یا باطل است چه چیزی صدق است چه چیزی کذب چه چیزی حسن است باید ببینیم ائمه(ع) چه کردند لذا باید گفت حق بر مدار حضرت علی (ع) میچرخد، یعنی اینکه حق علی (ع) مدار است نه اینکه علی (ع) بر مدار حق باشد.
|