تاريخ انتشار: 16 آذر 1390 ساعت 23:22:46
چگونگی شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام

فصل ششم: در انتقال حضرت امام زين العابدين عليه السّلام از اين دار فانى به فراديس جنان و سراى جاودانى‏

[تاريخ وفات و مدت عمر آن حضرت‏]

بدان كه در وفات آن حضرت ما بين علما اختلاف بسيار است. و مشهور آن است كه در يكى از سه روز بوده: دوازدهم محرّم، يا هيجدهم، «1» يا بيست و پنجم‏ «2» آن، سنه نود و پنج، «3» يا نود و چهار، و سال وفات آن حضرت را سنة الفقهاء مى‏گفتند از كثرت مردن فقها و علما.

در مدّت عمر شريف آن حضرت نيز اختلاف است، اكثر پنجاه و هفت سال گفته‏اند. «4» و شيخ كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه حضرت على بن الحسين عليه السّلام را در وقت وفات پنجاه و هفت سال بود، و وفات آن حضرت در سال نود و پنج واقع شد. و بعد از امام حسين عليه السّلام سى و پنج سال زندگانى كرد. «5»

[سبب وفات آن حضرت‏]

از اخبار معتبره كه بر وجه عموم وارد شده ظاهر مى‏شود كه آن حضرت را به زهر

______________________________ (1) نك: كفاية الطالب، 454؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 152 به نقل از آن.

(2) نك: فرق الشيعة نوبختى، ص 66؛ التهذيب، ج 6، ص 77؛ مسار الشيعة، ص 26؛ الارشاد مفيد.

(3) نك: الكافى، ج 1، ص 468؛ اثبات الوصية، ص 171؛ التهذيب، ج 6، ص 77.

(4) تذكرة الخواص، ص 332.

(5) الكافى، ج 1، ص 360.

___________________________________

شهيد كردند. «1»

و ابن بابويه و جمعى را اعتقاد آن است كه وليد بن عبد الملك آن حضرت را زهر داده، «2» و بعضى هشام بن عبد الملك گفته‏اند. «3»

و ممكن است كه هشام بن عبد الملك به جهت آن عداوت و بغضى كه از آن حضرت در دل گرفت از آن روزى كه آن حضرت در طواف كعبه استلام حجر كرد و هشام نتوانست، و فرزدق شاعر آن جناب را به آن اشعار معروفه مدح كرد چنان كه در فصل معجزات آن حضرت به آن اشاره شد. به اين سبب و سبب‏هاى ديگر برادر خود وليد بن عبد الملك را كه خليفه آن زمان بود وادار كرده باشد كه آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر داده‏اند و صحيح است نسبت قتل آن حضرت به هر دو تن.

[وصيت آن حضرت بر امام باقر ع‏]

شيخ ثقه جليل على بن محمّد خزّاز قمىّ در كتاب كفاية الأثر از عثمان بن خالد روايت كرده كه گفت : مريض شد حضرت على بن الحسين عليه السّلام همان مرضى كه در آن وفات فرمود، پس جمع كرد اولاد خود محمّد و حسن و عبد اللّه و عمر و زيد و حسين را، و در ميان همه، فرزندش محمّد بن على عليه السّلام را وصى قرار داد، و ناميد او را به باقر و امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار فرمود. و از جمله مواعظى كه در وصيت خود به آن حضرت فرمود اين بود :

يا بنىّ، انّ العقل رائد الرّوح، و العلم رائد العقل (الى ان قال) و اعلم انّ السّاعات يذهب عمرك، و انّك لا تنال نعمة الّا بفراق اخرى. فإيّاك و الامل الطّويل، فكم من مؤمّل املا لا يبلغه، و جامع مال لا يأكله الخ. «4»

فرمود: بدان كه ساعت‏ها بر تو مى‏گذرد و عمر تو را مى‏برد، و تو نمى‏رسى به‏

______________________________ (1) نك: بحار الأنوار، ج 46، ص 149؛ جلاء العيون، ص 841.

(2) الفصول المهمه، ص 194؛ جلاء العيون، ص 841.

(3) نك: بحار الأنوار، ج 46، ص 153؛ جلاء العيون، ص 841.

(4) كفاية الأثر، ص 239؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 230.

___________________________________

نعمتى مگر بعد از مفارقت نعمت ديگر. پس بپرهيز از آرزوى دراز چه بسيار آرزومندان بودند كه به آرزوى خود نرسيدند و چه بسيار كسان كه جمع كردند مالى را و آن را نخوردند، و منع كردند مردم را از چيزى كه زود آن را بگذاشتند و بگذشتند و شايد آن مال را از راه باطل فراهم آورده و از حقّش منع كرده، به حرام آن را دريافته و ارث گذاشته و وزر و وبال و سنگينى و اثقال آن را بر دوش خود برداشته. اين است زيان روشن و خسران مبين.

و نيز از زهرى روايت كرده كه گفت : در آن مرض كه على بن الحسين عليه السّلام وفات فرمود خدمتش رسيدم، در آن وقت طبقى كه در آن نان و كاسنى بود خدمتش بياوردند، به من فرمود از اين بخور، عرض كردم : يا بن رسول اللّه! تناول كرده‏ام.

فرمود: اين كاسنى است.

گفتم: فضل كاسنى چيست؟

فرمود : هيچ برگى از آن نيست جز آن كه قطره‏اى از آب بهشت بر آن است و در او هست شفاى هر دردى.

زهرى گويد : پس از آن طعام را برداشتند و روغن بياوردند، فرمود : تدهين كن.

عرض كردم : روغن ماليده‏ام، فرمود : اين روغن بنفشه است.

عرض كردم : فضيلت روغن بنفشه بر ساير ادهان چيست؟

قال: كفضل الاسلام على ساير الاديان، فرمود : چون فضيلت اسلام است بر ساير مذاهب.

پس از آن پسرش محمّد عليه السّلام بر آن حضرت وارد شد، آن حضرت مدّتى دراز با وى راز فرمود و شنيدم كه در جمله كلمات خويش مى‏فرمود : عليك بحسن الخلق، بر تو باد نيكويى خلق و خوى.

عرض كردم: يا بن رسول اللّه! اگر امر و قضاى خدا كه ما را به جمله در خواهد يافت فرا رسد بعد از تو به نزد كدام كس برويم؟ و مرا در دل افتاده بود كه آن حضرت از موت خود خبر مى‏دهد.

فرمود : اى ابو عبد اللّه! به سوى اين پسرم و اشاره به فرزندش محمّد عليه السّلام كرد و فرمود : همانا او است وصى من وارث من و صندوق علم من، معدن علم و باقر علم است.

عرض كردم : يا بن رسول اللّه! معنى باقر العلم چيست؟

فرمود : زود است كه شيعيان خالص من به خدمتش مراوده كنند و براى ايشان بشكافد علم را شكافتنى.

زهرى مى‏گويد : پس از اين جناب محمّد باقر عليه السّلام را براى حاجتى به بازار فرستاد. چون برگشت عرض كردم : يا بن رسول اللّه! از چه روى با اكبر اولاد خود وصيّت ننمودى؟

فرمود : امامت به كوچكى و بزرگى نيست، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين گونه با ما عهد نهاده و در لوح و صحيفه به اين گونه نوشته يافتيم كه : دوازده تن مى‏باشند، نوشته شده بود امامت ايشان و نام‏هاى پدران و مادران ايشان.

آن‏گاه فرمود : از صلب پسرم محمّد هفت تن از اوصياء بيرون مى‏آيند كه مهدى- صلوات اللّه عليهم از جمله ايشان است. «1»

شيخ كلينى از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود : چون پدرم را وقت وفات رسيد، مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود : اى فرزند گرامى! تو را وصيّت مى‏كنم. با آن چه وصيّت كرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت كه پدرش او را وصيّت كرده بود به اين وصيّت در وقت وفات خود كه :

زنهار ستم مكن بر كسى كه ياورى بر تو به غير از خدا نداشته باشد. «2»

و در بحار از بصائر الدّرجات نقل كرده كه چون آن حضرت را حالت موت رسيد، رو كرد به اولاد خود كه در نزدش جمع بودند و از ميانه توّجه فرمود به پسرش حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام فرمود: اى محمّد! اين صندوق را ببر به منزل‏

______________________________ (1) كفاية الاثر، ص 241؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 232.

(2) الكافى، ج 2، ص 249؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 153؛ جلاء العيون، ص 840.

___________________________________

خود، پس فرمود معلوم باشد كه در اين صندوق دينار و درهمى نيست ليكن مملوّ از علم است. «1»

و در روايت ديگر است كه : آن صندوق را چهار نفر حمل كردند و مملوّ بود از كتب و سلاح رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.

[ناقه آن حضرت پس از وفات‏]

و در جلاء العيون فرموده و در بصائر الدّرجات به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه، آن حضرت فرمود: پدرم حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام مى‏فرمود كه : چون وقت وفات پدرم حضرت امام زين العابدين عليه السّلام شد، فرمود : آب وضويى براى من بياور. چون آوردم فرمود كه : در اين آب ميته هست، بيرون بردم و نزديك چراغ ملاحظه كردم موش مرده‏اى در آن آب بود. آن را ريختم و آب ديگر آوردم وضو ساخت و فرمود كه : اى فرزند! اين شبى است كه مرا وعده وفات داده‏اند، ناقه مرا در حظيره ضبط كن، و علفى براى آن مهيّا كن.

پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه : چون آن حضرت را دفن كردند، ناقه خود را رها كرد و از حظيره بيرون آمد و نزديك قبر رفت بى آن كه قبر را ديده باشد و سينه خود بر قبر آن حضرت گذاشت و فرياد و ناله مى‏كرد و آب از ديده‏هايش مى‏ريخت.

چون اين خبر به حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام دادند، حضرت به نزد ناقه آمد و فرمود كه : ساكت شو و برگرد خدا بركت دهد براى تو.

پس ناقه برخاست و به جاى خود برگشت و باز بعد از اندك زمانى برگشت به نزد قبر و ناله و اضطراب مى‏كرد و مى‏گريست در اين زمان كه خبر آن را به حضرت گفتند فرمود كه : بگذاريد آن را كه بى‏تاب است و چنين ناله و اضطراب مى‏كرد تا بعد از سه روز هلاك شد. «2» و حضرت بر آن ناقه بيست و دو حجّ كرده بود يك تازيانه بر آن نزده بود.

______________________________ (1) بصائر الدرجات، ص 483؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 229؛ جلاء العيون، ص 839- 840.

(2) بصائر الدّرجات، ص 503.

___________________________________

[كلمات آن حضرت هنگام وفات‏]

و على بن ابراهيم به سند حسن از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت على بن الحسين عليه السّلام در شب وفات پدرش‏ «1» مدهوش گرديد و چون به هوش بازآمد فرمود :

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ، وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ. «2»

يعنى : حمد مى‏كنم خداوندى را كه راست گردانيد وعده ما را و ميراث داد به ما زمين و بهشت را كه در هر جاى آن خواهيم قرار گيريم، پس نيكو اجرى است مزد عمل كنندگان براى خدا.  اين را فرمود و به رياض بهشت ارتحال كرد. «3»

و كلينى به سند حسن از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت كرده است همين روايت را، و اضافه كرده است كه سوره اذا وقعت‏ «4» و سوره انّا فتحنا «5» تلاوت فرمود و بعد از آن اين آيه را خواند و به عالم بقا ارتحال نمود. «6»

و در مدينة المعاجز از محمّد بن جرير طبرى نقل كرده كه چون حضرت امام زين العابدين عليه السّلام را حالت موت در رسيد فرمود به امام محمّد باقر عليه السّلام اى محمّد! امشب چه شب است؟

گفت: شب فلان و فلان.

فرمود: از ماه چه گذشته؟

فرمود: فلان و فلان.

فرمود: از ماه چه باقى مانده؟

گفت: فلان و فلان.

______________________________ (1) «پدرش» ظاهرا زائد است.

(2) سوره زمر، آيه 74.

(3) تفسير قمى، ج 2، ص 254 در ذيل آيه 74 سوره زمر؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 147.

(4) سوره واقعه، آيه 1.

(5) سوره فتح، آيه 1.

(6) الكافى، ج 1، ص 468؛ جلاء العيون، ص 840.

_________________________________

فرمود: اين همان شب است كه مرا وعده وفات داده ‏اند، پس فرمود : براى من آب وضويى حاضر كنيد، چون حاضر كردند فرمود : در اين آب موش است، بعضى گفتند كه : اين سخن از سنگينى مرض مى ‏فرمايد. پس چراغى طلبيدند و در آن آب نگاه كردند موشى در آن ديدند پس آن آب را ريختند، و آب ديگر آوردند آن حضرت با آن وضو ساخت و نماز گذاشت چون شب به آخر رسيد آن حضرت از اين سراى پرملال، به ديگر جهان انتقال فرمود. صلوات اللّه و سلامه عليه. «1»

و از دعوات راوندى نقل شده كه آن حضرت در وقت وفات اين كلمات را مكرّر نمود تا وفات فرمود :

اللّهمّ ارحمنى فانّك كريم، اللّهمّ ارحمنى فانّك رحيم. «2»

و چون حضرت امام زين العابدين عليه السّلام از اين عاريت سرا بگذشت، مدينه در ماتمش صيحه واحده گشت و مرد و زن، و سياه و سفيد، و صغير و كبير در مصيبتش نالان و از زمين و آسمان آثار اندوه نمايان بود.

از على بن زيد روايت شده و هم چنين از زهرى كه گفت : من به سعيد بن مسيّب گفتم : تو مى‏ گويى على بن الحسين عليه السّلام نفس زكيّه بود و نظير نداشت؟

سعيد گفت : چنين بود و كسى قدر او را نشناخت...

   


 
25 آبان 1392   
صميمي
از زحمات شما صميمانه تشكر ميكنم

08 شهريور 1392   
علی اکبرفرج پور
امام سجاد(ع)درروز18یا26محرم94 دراثرزهری که درزمان ولیدابن عبدالملک (لعنه الله)نوسط امویون به امام خورانند شهیدشدند

08 شهريور 1392   
علی اکبرفرج پور
یکی ازکرامتهای حضرت هنگام وفاتشان ظاهرشد.دراین سال تمام فقهای مدینه نیز وفات کردند.بحارالانوار/ج/46/ص154

08 شهريور 1392   
علی اکبرفرج پور
14 صلوات



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5665
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.