تاريخ انتشار: 18 مهر 1390 ساعت 21:07:46
شعری از استاد شهيد مرتضي مطهري در غم فراق امام خمينی

بعد از 15 خرداد كه در زندان شهربانی بوديم آقای بكائی تبريزی اشعار ذيل را كه از مردی بنام ( ذوالقدر ) می‏باشد در پشت مثنوی من به عنوان‏ يادگار نوشتند :

نشد ابرو خم از سنگينی بار قفس ما را

كه اين سنگين سبكتر باشد ازبال مگس ما را

به رغم عدل و آزادی خلاف هر چه در عالم

به جرم راستی افكنده در زندان‏ ، عسس ما را

تنك پرمايگان توبه فرما را زما برگو

گرانجانيم و نتواند خريدن‏ هيچ كس ما را

خود آزادی به دست آور كه كس نفرستد اين گوهر

از آن سوی بحار و ساحل‏ رود ارس ما را

دموكراتش لقب بخشند هر خود رای و خودكامی

در اين مكتب كه معنی‏ واژگون گرديده اسما را

ز بيت المال ملت گنجها سهم تبه كاران

بيات آجر و صبحانه آب و عدس ما را

اين جانب با اين كه فاقد طبع شعر است يك روز اشعار بالا را با ابيات ذيل‏ استقبال كرد :

ز منزلگاه آن محبوب ، ياران را خبر نبود

همی آيد به گوش از دور آواز جرس ما را

صبا از ما ببر يك لحظه پيغامی به روح الله

كه ای ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را

به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز

ميان ما و تو پيوند تا باشد نفس ما را

سزاوار تو ای جان كنج زندان نيست منزلگه

سزد گر خون ببارد از دو ديده هر نفس ما را

رواق منظر ديده مهيای قدوم تو كرم فرما

و بپذير از صفا اين ملتمس ما را

تمام ملت ايران فكنده چشم بر راهت به راه عدل

و آزادی ، نه باك ازهيچ كس ما را

پيرامون جمهوری اسلامی ، متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری ، صفحه 11 و12 ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم  زمستان 1367

(استفاده از اين مطلب بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=3909
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.