تاريخ انتشار: 17 مهر 1390 ساعت 23:32:45
شخصيت اخلاقي امام رضا عليه‌السلام (1)

مي‌دانيم كه پيامبر اكرم(ص) در اخلاق نمونه بود، تا جايي كه خدايش در مقام ستايش پيامبر او را به خلق نيكو و عظيمش ياد كرده، رمز موفقيت او را نيز اخلاق ارزنده وي مي‌داند.

امامان نيز تجلي اخلاق پيامبر بودند، به گونه‌اي كه هركس آنان را مي‌ديد، بي‌اختيار به ياد رسول اكرم(ص) مي‌افتاد. حضرت رضا(ع) نيز در زندگي فردي و اجتماعي چنين بود كه خلق والاي پيامبر را حكايت مي‌كرد و به گفته شاعر:

يمثل النبي في اخلاقه فانه النابت من اعراقه

له كرامات و مكرمات في صفحات الدهر بينات

شهود صدق لسمو ذاته كانه النبي في صفاته

در اخلاق او پيامبر جلوه‌گر مي‌شود. چرا كه او برخاسته از ريشه‌هاي نبوي است.

از او نشانه‌هايي اعجازآميز و ارزشهايي در اوراق تاريخ و بستر روزگاران، متجلي است و گواهاني راستين بر بزرگي او گواهند. گويا او آينه تمام نماي اخلاق و صفات پيامبر است.

 

ابراهيم بن عباس كه از ديرزمان محضر امام را درك كرده و از آن منبع فيض الهي، بهره‌ها برده بود، درباره روش اخلاقي امام مي‌گويد : «هيچ‌گاه نديدم آن حضرت، با سخن خود كسي را مورد اهانت و آزار قرار دهد و يا آن كه كلام كسي را قبل از آن كه سخن او پايان يابد، قطع كند. نياز نيازمندان را برآورده مي‌ساخت، هرگز در حضور ديگران به چيزي تكيه نمي‌داد، پاي خود را نزد كسي دراز نمي‌كرد، با خدمتكاران به نرمي سخن مي‌گفت، در جمع، با صداي بلند نمي‌خنديد و در حضور ديگران آب دهان را بيرون نمي‌انداخت.»

 

ابن ابي عباد، وزير مأمون، شيوه زندگي امام را چنين يادآور شده است : «حضرت علي بن موسي(ع) در تابستان روي حصير مي‌نشست و فرش او در زمستان نوعي پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مي‌پوشيد و هنگام رويارويي با مردم، لباس معمولي مي‌پوشيد تا خودنمايي به زهد، تلقي نشود.»

 

 

عطر اخلاق امام، در نسيم شعر شاعران

 

ابونواس، از اديبان و شعراي معروف عصر امام رضا(ع) است. وي كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبي كه داشت، از ستودن امام اظهار ناتواني كرد. ابن طولون مي‌نويسد: «برخي از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند : تو درباره شراب، كوه و دشت، موسيقي و... شعر سروده‌اي، تو را چه شده است كه درباره موضوعي مهم، يعني شخصيت والاي امام علي بن موسي الرضا(ع) تاكنون چيزي نگفته و شعري نسروده‌اي؟ با آن كه معاصر امام نيز هستي و او را به خوبي مي‌شناسي.

 

ابونواس در پاسخ چنين گفت: والله ما تركت ذلك الا اعظاما له و ليس يقدر مثلي ان يقول مثله.

سوگند به خدا كه بزرگي او مانع اين كار شده است. چگونه كسي چون من، درباره شخصيتي چون او مدح تواند كرد.

 

آنگاه ابيات زير را سرود:

قيل لي انت اوحد الناس طرا في فنون من الكلام النبيه

لك في جوهر الكلام بديع يثمر الدر في يدي مجتبيه

فعلام تركت مدح ابن موسي والخصال التي تجمعن فيه

قلت لا اهتدي لمدح امام كان جبريل خادماً لابيه

چكيده سخن او چنين است: از من نخواهيد او را بستايم، مرا توان آن نيست تا از كسي كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گويم.

 

قصيده‌اي به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت :

مطهرون نقيات ثيابهم تجري الصلاه عليهم اينما ذكروا

من لم يكن علويا حين تنسبه فماله في قديم الدهر مفتخر

فانتم الملأ الاعلي و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به السور

امامان معصوم(ع)، پاكيزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامي از ايشان به ميان آيد، بر آنان درود و تحيت فرستاده خواهد شد.

كسي كه انتسابش به سلاله پاك علي نرسد، در روزگاران داراي مجد و افتخار نيست.

براستي كه شما در جايگاه بلندي قرار داريد و علم كتاب و مضامين سوره‌هاي قرآن نزد شماست.

 

ابن صباغ مالكي درباره حضرتش مي‌نويسد: «حضرت از مناقبي والا و صفاتي پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمي نسب و از نژاد پاك نبوي است.»

 

بعد از جريان ولايتعهدي، روزي عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: درباره ابوالحسن علي بن موسي الرضا چه مي‌گويي؟

 

عبدالله گفت: «چه بگويم درباره كسي كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراي وحي دوانيده است. آيا از چنين ذاتي جز مشك هدايت و عنبر تقوا مي‌تواند ظاهر شود؟»

 

 

اخلاق امام در بيان روايات

 

ـ او بسيار به مستمندان رسيدگي مي‌كرد.

ـ به دادن صدقه به ويژه در شبهاي تار و به صورت پنهاني بسيار مبادرت مي‌كرد.

ـ با خدمتگزارانش كنار يك سفره مي‌نشست و غذا مي‌خورد.

ـ هيچ فرقي ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمي‌گذارد، مگر براساس تقوا.

ـ همواره متبسم و خوش رو بود.

ـ بهترين بخش غذاي خود را قبل از تناول، براي گرسنگان جدا مي‌ساخت.

ـ با فقرا مي‌نشست.

ـ در تشييع جنازه شركت مي‌جست.

ـ خدمتكاري را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمي‌خواند.

ـ با صداي بلند و با قهقهه هرگز نمي‌خنديد.

ـ رفع نياز مؤمنان و گره‌گشايي از ايشان را بر ديگر كارها مقدم مي‌داشت.

ـ روي حصير مي‌نشست.

ـ قرآن زياد تلاوت مي‌كرد.

ـ با گفتارش دل كسي را نرنجانيد.

ـ سخن هيچ‌كس را ناتمام نمي‌گذاشت و نمي‌شكست.

ـ هيچ نيازمندي را تا حد امكان رد نكرد.

ـ پاي خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمي‌كرد.

ـ در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ‌گاه تكيه نزد.

ـ همواره ياد خدا بر زبان جاري داشت.

ـ از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت.

ـ به مسافري كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشم داشت، هزينه سفر مي‌داد.

ـ در دادن افطاري به روزه‌داران كوشا بود.

ـ به عيادت بيماران مي‌رفت.

ـ در معابر عمومي، آب دهان خود را نمي‌انداخت.

ـ از ميهمان شخصاً پذيرايي مي‌كرد.

ـ هنگامي كه بر جمعي كنار سفره وارد مي شد، اجازه نمي‌داد تا براي احترام وي از جاي برخيزند.

ـ به سخن ديگران كه وي را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشي داشتند، با دقت كامل گوش مي‌داد.

ـ خويش را به بوي خوش معطر مي‌كرد، به خصوص براي نماز.

ـ به نظافت جسم و لباس به ويژه موي سر توجه داشت.

ـ قبل از غذا دستها را مي‌شست و با چيزي خشك نمي‌كرد، بعد از غذا نيز آنها را مي‌شست و با حوله‌اي خشك مي‌كرد.

ـ اگر غذايي از حد نياز زياد مي‌آمد، آن را هرگز دور نمي‌ريخت.

ـ در حضور ديگران به تنهايي چيزي نمي‌خورد.

ـ بسيار بردبار و شكيبا بود.

ـ كارگري را كه به مبلغ معين اجير مي‌كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مي‌كرد.

ـ با همگان با رأفت و خوشرويي روبرو مي‌شد.

ـ بسيار فروتن بود.

ـ به فقرا و بيچارگان بسيار مي‌بخشيد و آن را براي خود پس‌انداز مي‌دانست.

اين همه كه ياد شد، بي‌گمان خوشه‌اي از خرمن شخصيت اخلاقي آن امام بزرگ است و نه تمام آن.

 

منبع : www.aqrazavi.org

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=3857
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.