تاريخ انتشار: 10 مهر 1390 ساعت 20:16:35
ايمان زوربردار نيست‏

مسئله ايمان، قطع نظر از اين كه آيا از حقوق انسانى است يا نه، خودش به طبع خودش زوربردار نيست. فرضاً ما بخواهيم با زور، ايمان به وجود بياوريم خود ايمان با زور درست شدنى نيست. ايمان يعنى اعتقاد و گرايش. ايمان يعنى مجذوب شدن به يك فكر و پذيرفتن يك فكر.

 

مجذوب شدن به يك فكر دو ركن دارد. يك ركنش جنبه علمى مطلب است كه فكر و عقل انسان بپذيرد، يك ركن ديگر جنبه احساساتى آن است كه دل انسان گرايش داشته باشد، و هيچ كدامش در قلمرو زور نيست، نه جنبه فكرى‏اش و نه جنبه احساساتى‏اش. فكر تابع منطق است. اگر يك مسئله رياضى را بخواهند به يك بچه‏اى ياد بدهند بايد از راه منطق ياد بدهند تا اعتقاد پيدا كند. با شلاق نمى‏شود به او ياد داد، يعنى شلاق كه بزنند او فكرش قبول نمى‏كند. جنبه گرايشى و احساساتى و محبتى هم همين جور است.

 

آزادى را مى‏شود به زور داد ولى ايمان و آزادگى و آزاديخواهى را نه‏ ، ... آزادى را به زور مى‏شود به مردم داد زيرا جلوى متجاوز را به زور مى‏توان گرفت، طبعاً اينها آزادند. پس ملتى را مى‏شود با زور  آزاد كرد چون با زور جلوى متجاوز گرفته مى‏شود. ولى آزادگى و روح ‏آزاديخواهى را نمى‏شود به زور تحميل كرد.

 

نمى‏توانيم كسى را با زور به چيزى معتقد كنيم و ايمان به چيزى را در دل او با زور به وجود بياوريم. اين است معنى لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ در دين اكراه و اجبار نيست. اين كه قرآن مى‏گويد در دين اجبار نيست، نمى‏خواهد بگويد دين را مى‏شود با اجبار تحميل كرد ولى با اين كه مى‏شود با اجبار تحميل كرد شما تحميل نكنيد بگذاريد مردم بدون اجبار دين دار باشند، بلكه از اين باب است كه دين را با اجبار نمى‏شود تحميل كرد. آن كه با اجبار تحميل بشود دين نيست.

 

قرآن در جواب آن عده اعراب بدوى كه تازه اسلام اختيار كرده بودند بدون اين كه ماهيت اسلام را درك كنند و بدون اين كه اسلام در دلشان نفوذى پيدا كرده باشد و آمده بودند دعوى ايمان مى‏كردند مى‏گويد: قالَتِ الْاعْرابُ امَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنوا وَ لكِنْ قولوا اسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى قُلوبِكُمْ .

 

 (اعراب در اصطلاح قرآن يعنى باديه نشينها) باديه نشينان آمده‏اند اظهار مى‏دارند كه ما ايمان آورده‏ايم، به آنها بگو كه شما ايمان نياورده‏ايد، شما بگوييد اسْلَمْنا اسلام آورده‏ايم، يعنى بگوييد اقرار لفظى به اسلام كرده‏ايم، ما كارى كرديم كه حكم ظاهرى يك مسلمان را داريم يعنى شهادتين را بر زبان جارى كرديم، پس در جمع مسلمين هستيم و حقوقمان با حقوق مسلمين ديگر مساوى است، اما آن كه نامش ايمان است در شما پيدا نشده: وَ لَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى قُلوبِكُمْ هنوز ايمان در دل شما نفوذ نكرده است. مى‏خواهد بگويد ايمان مربوط به دل است.

 

مؤيد ديگر براى مدعاى ما اين است كه اسلام در اصول دين تقليد را جايز نمى‏داند و ضرورتاً تحقيق را لازم مى‏شمارد. اصول دين مربوط است به عقيده و ايمان. پس معلوم مى‏شود نظر اسلام اين است كه ايمان از روى فكر آزاد تحصيل مى‏شود؛ از فكر غير آزاد، اعم از اين كه در اسارت تقليد باشد و يا تحت زور و جبر باشد، ايمان و عقيده‏اى كه اسلام طالب آن است حاصل نمى‏شود.

 

استاد شهيد مرتضي مطهري ، مجموعه آثار ، جلد 20 ، صفحه 247 تا 249

 

( ذكر نشاني سايت در نقل مطلب لازم است )

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=3598
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.