تاريخ انتشار: 17 شهريور 1390 ساعت 19:43:08
زندگي نامه حضرت سلمان فارسي عليه السلام

سلمان فارسي:‌ روزبه، ماهبه‌بن خوشبودان، بوذخمشان اسپهاني، ابوعبدالله «سلمان» فارسي (570-653 م/33 ق) كه پدرش از شهرك «جي» (يهوديه) اصفهان و «دهگان» آن‌جا بوده است. روزبه، اگر هم در اصفهان زاده شده باشد، قطعاً در رامهرمز خوزستان باليده است، چنان‌كه خود را اهل رامهرمز ياد كرده؛ و سبب اشتهار وي با نسبت « فارسي» از آن رو است كه اولاً فارسي به مفهوم ايراني است، ثانياً كورۀ رامهرمز در قديم خود ولايتي هم مرز با ايالت فارس بوده است. ولايت رامهرمز از جمله شامل شهرهاي « ارجان» در جنوب شرقي آن‌جا،‌ گنديشاپور كه درست در ميانۀ شوش و شوشتر قرار گرفته است ....

سلمان كه در زمان خود به تحقيق از « ائمه» مانوي (ماندائي/ صابئي) بوده، پس از احراز « بشارات» و الواح « نبوت» احمدي (ص) روي به حجاز آورده، كه تاريخ اين سفر را در دهۀ پنجاه از عمرش حدود سال يكم هجرت (622 م) دانسته‌اند و چنان‌كه مشهور است ميان راه اسير و بندۀ تاجران يهود مي‌شود، تا آن‌كه در مدينه، رسول اكرم (ص) از حال وي آگاهي يافته، طي داستاني دراز سرانجام رسول و اصحاب، او را بازخريده و آزاد مي‌كنند. سلمان در مسجد‌النبي و در «صفه» آن‌جا با ديگر زاهدان مهاجر نشيمن مي‌گيرد ...

گويند كه سلمان در غزوه‌هاي بدر (سال 2 ق) و اٌحد (سال 3 ق) شركت نداشته، اما واقعۀ «ذوقار» (كه به شكست سپاه خسرو پرويز فرجاميده) بايستي وي را بيش از پيش در آرمان براندازي دولت ساساني و رژيم موبداني آن اميدوارتر كرده باشد؛ چه در جنگ مشهور خندق (سال 5 ه‍.ق) كه با نام سلمان فارسي پيوند خورده، اين كه آن دهگان‌زادۀ ايراني دانش و بينش خود را به مثابت يك «نظريه‌پرداز نظامي» به نمايش گذارد، هم آن‌كه پيش‌بيني فروپاشي كاخ‌هاي ستم روم و يمن و ايران زبانزد شد، هم اين‌كه در هنگام رسول اكرم (ص) قول مشهور عجيب و تاريخي دوران‌ساز خويش: سلمانٌ منّا اهل‌البيت (= سلمان از تيره و خاندان ما است) را فرمود. پس از آن كه سلمان در غزوۀ خيبر هم حضور داشت (سال 7 ق) و در غزوۀ «الطائف» (سال 8 ق) نيز نام وي باز درخشيد (در ساختن منجنيق) و پس از شكست قريش، در همۀ نبردها و عرصه‌هاي سياست و در همۀ كارهاي عزم و رزم، پيامبر گرامي (ص)، با وي رايزني مي‌فرمود .... در خلافت عمر (15 ق) كه عزم به تسخير بلاد ايران كرد،‌ سلمان فارسي هم به عنوان كارشناس نظامي برجسته و هم راهبر سپاه عرب گزيده شد؛ پس عمر لشكري گران به فرماندهي سعدبن‌ابي وقاص به كارزار ايرانيان روانه كرد؛ گويند كه در نبرد قادسيه (31 كيلومتري كوفه) سپاهيان ايران –كه دليرانه هم جنگيدند- از حضور سلمان پارسي در آمادگاه تازيان آگاهي داشتند، گويا مايل بودند كه سعد‌ابن وقاص او را به جاي مغيرةبن شعبه، از براي گفتگو با رستم فرخزاد فرمانده سپاه ايران بفرستد، شايد كه در اين صورت فرجام كار جز آن مي‌بود كه رخ نمود. در هر حال، چنان كه طبري گويد سلمان به ويژه در چهارمين روز جنگ –كه ايرانيان شكست خوردند- سهمي نمايان ايفاء كرد. هم‌چنين وي در عبور عربها از دجله باز شگردهاي كارآمدي به ميان آورد، سخناني هم در آن گاه گفته كه حاكي از پيروزي دين نوين (= اسلام) بر دين كهن (= مجوسيت) است، گويند كه وي همواره اين شعار را در همۀ كارها و پيكارها پيش چشم داشت.

نقش فعال و تعيين كنندۀ سلمان در فتح « مدائن» پايتخت ساسانيان بود. و آن هنگامي كه سعد ابي‌وقاص آن‌جا را حصار گرفت، او را به عنوان سفير به نزد سپاهيان مدافع كاخ خسروان فرستاد، و اين پس از سال‌هاي درازي نخستين گفتگوي او با هم ميهنانش بود، كه از شعار « برادري» و « برابري» در دين محمد (ص) و مراتب (ايران‌دوستي) آن حضرت با ايشان سخن گفت، چندان كه دلهاي آنان را نرم كرد و سبب شد كه با پرداخت «جزيه» دست از جنگ بشويند؛ پس تازيان به مدائن درآمدند و كاخ كسري را تصرف كردند، و نخستين نماز آدينه در عراق هم در آن سال (صفر 16 ق) در آن‌جا گزارده شد. ليكن سلمان از ورود به كاخ كسري خودداري نمود، زيرا كه خزائن و نفايس آن‌جا را محصول ظلم و ستم زورمندان بر بيچارگان مي‌ دانست، ولي عربها چنان‌كه مشهور است آنها را به يغما بردند و چندان مال و منال يافتند و به تجمل پرداختند، كه حذيقة‌بن‌اليمان (از هفت تنان نامدار ستم‌ستيز و دنيا گريز و رفيق سلمان) نامه‌اي دربارۀ «گنده شدن شكم عربها» و دگر گشتن احوال ايشان به عمربن خطاب نوشت. هم‌چنين سعدابن ابي وقاص نظر به ناسازگاري آب و هواي مدائن از براي عربها (برحسب دستور خليفه) سلمان و حذيفه را مأمور كرد تا جايي مناسب براي آمادگاه تازيان در سواد عراق بيابند؛ پس اين دو جايگاه «كوفه» را نزديك به «حيره» باستاني ايران مناسب ديدند كه سپاه بدان‌جا نقل كرد (17 ق) و ديري هم نپاييد كه به صورت «شهر» درآمد، اين را هم مورخان از خدمات برجستۀ سلمان فارسي به تازيان برشمرده‌اند. آنگاه سلمان هم در كوفه با شگفتي تمام فرمان خليفه عمر را مبني بر امارت خويش بر مدائن دريافت كرد، كه مي‌‌توان گفت اين سياست عمر هم بايستي به توصيۀ علي‌بن ابي طالب (ع) بوده باشد، زيرا ادارۀ پايتخت خسروان ساساني نياز به عقل حكيمانۀ ايراني جماعت داشته است. اما چنين نمايد كه سلمان پس از فتح سواد و عراق و مدائن، ديگر نسبت به فتوح بلاد ايران زمين نظر مساعدي نداشته يا موافق نبوده است (گويا علي‌بن ابي‌ طالب هم بر اين عقيده بوده) و تنها او مي‌خواست كه بنيان ظلم طبقاتي و ستم موبداني در دل ايرانشهر (عراق) فرو ريزد ليكن طبقۀ متوسط جامعۀ (كاستي) عهد ساساني به ويژه «دهگانان» ايران، هرگز نمي‌خواستند آن مجال مغتنم تاريخ در امر دگرگشت ساختار اجتماعي از دست برود؛ فلذا به محض فتح مدائن ايشان بر دست سلمان يعني «بر آيين سلمان» (=مُسَلمان) شدند، خليفه عمر هم متعرض ايشان و املاك و اراضي‌شان نشد و «جزيه» را هم از آنان برداشت.

بارگاه حضرت سلمان

سلمان چنان كه مورخان شام گفته‌اند در فتح حمص و دمشق هم حضور داشته، و باز مسلمانان را در امور نظامي راهبري و ياوري كرده است؛ سپس گويا به عنوان مرزبان بيروت (يا بعدها) از دمشق براي ديدار برادر خواندۀ عارف پيشه‌اش «ابودرداء» پاي پياده تا آن‌جا رفته است. به نقل از بلاذري آمده است، مردم دمشق از سلمان چنان استقبال كردند، كه گويي خليفه را پيشواز مي‌كنند، هيچ شخص شريف يا فرد ممتاز و برجسته‌اي نبود كه خانه‌اش را بر سلمان عرضه نكند. سرانجام، سلمان فارسي پس از حدود هفده سال حكومت عارفانۀ «حكيم» بر مدائن، به اصح روايات در 33 ق (و به عقيدۀ ما حسب قرائن) حدود 83 سالگي درگذشت، كه هم نزديك به «ايوان» كسري خاكسپارده شد و مزارش مشهور، چنان‌كه تاكنون هم متبرك و به عنوان «سلمان پاك» معروف است. در روايات آمده است كه علي‌بن ابي طالب (ع) اظهار داشته است: رسول اكرم (ص) در باب غسل سلمان بدو وصيت نموده است. سلمان هم به عنوان صحابي كبير رسول اكرم (ص) وهم يكي از اركان اربعۀ شيعۀ علي (ع) كه به موجب حديث «سلمان منّا اهل‌البيت» تقديس و تبرّك خاصّي يافته است ... يك سلسله از احاديث نبوي (ص) كه نزد شيعه و سنّي از زمرۀ «صحاح» به شمار است، حاكي از مراتب عاليۀ دين و دانش و حكمت آن مرد پارسي و جامع فضايل رجال «فرس» (ايراني) مي‌باشد.

آنچه محقّق است اين كه ايرانيان اگر دين محمّدي (اسلام) را تلقّي به قبول كردند، همانا به واسطه و فضل وجود سلمان پارسي بوده است [خدمات متقابل اسلام و ايران، مطهري، 59]

(دايرة‌المعارف تشيع، جلد نهم، صفحه 262 تا 265، نشر شهيد سعيد محبي، چاپ اول سال 1381)

   


 
12 آذر 1391   
طیبه
باسلام و عرض ادب و احترام و تعظیم و تشکر خدمت شما نویسنده محترم وبلاگ . بنده بسیار از وب شما استفاده کرده و بسیار هم راضی بودم خداوند بلندمرتبه شما را در زیر سایه خود نگه دارد و فردای قیامت شما را هم چنان امثال حضرت سلمان بگیرد .

03 شهريور 1391   
رهرو
خدا كند ماهم سلمان شويم

28 خرداد 1391   
بسیجیان ولایتی
سلام سایت جالبیه ماهم حوزه بسیجمان مزین به نام حضرت سلمان می باشد



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=2735
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.