تاريخ انتشار: 03 اسفند 1390 ساعت 07:23:29
بحثي در باره عشق

در عشقهای حيوانی ، تمام عنايت و اهتمام عاشق به صورت معشوق و تناسب‏ اعضاء و رنگ و زيبائی پوست اوست و آن غرائز است كه انسان را می‏كشد و مجذوب می‏سازد ، اما پس از اشباع غرائز ديگر آن آتشها فروغ ندارد ، و به‏ سردی می‏گرايد و خاموش می‏گردد. اما عشق انسانی هم چنان كه گفتيم حيات است و زندگی ، اطاعت آور است و پيروساز و اين عشق است كه عاشق را مشاكل با معشوق قرار می‏دهد و وی‏ می‏كوشد تا جلوه‏ای از معشوق باشد و كپيه‏ای از روشهای او ، هم چنان كه خواجه نصيرالدين طوسی در شرح اشارات‏ بوعلی می‏گويد :

 

 و النفسانی هو الذی يكون مبدأ و مشاكله نفس العاشق لنفس المعشوق فی‏ الجوهر ، و يكون أكثر اعجابه بشمائل المعشوق لانها آثار صادر عن نفسه  و هو يجعل النفس لينة شيقة ذات وجد ورقة منقطعة عن الشواغل الدنيوية (شرح اشارات ، ج 3 ، ص 383 ، طبع جديد )  

 

" عشق نفسانی آنست كه مبدأش هم رنگی ذاتی عاشق و معشوق است ، بيشتر اهتمام عاشق به روشهای معشوق و آثاری است كه از نفس وی صادر می‏گردد.اين عشق است كه نفس را نرم و پرشوق و وجد قرار می‏دهد ، رقتی ايجاد می‏كند كه عاشق را از آلودگيهای دنيائی بيزار می‏گرداند "

 

محبت به سوی مشابهت و مشاكلت می‏راند و قدرت آن سبب می‏شود كه محب‏ به شكل محبوب درآيد . محبت مانند سيم برقی است كه از وجود محبوب به‏ محب وصل گردد ، و صفات محبوب را به وی منتقل سازد . و اين جاست كه‏ انتخاب محبوب اهميت اساسی دارد . لهذا اسلام در موضوع دوستيابی و اتخاذ صديق بسيار اهتمام ورزيده و در اين زمينه آيات و رواياتی بسيار وارد شده‏ است ، زيرا دوستی هم رنگ ساز است و زيباساز و غفلت آور ، آن جا كه پرتو افكند عيب را هنر می‏بيند و خار را گل و ياسمن.

 

 از برای عشق ، معايبی نيز هست . از جمله معايب آن اين كه عاشق در اثر استغراق  در حسن معشوق از عيب او غفلت می‏كند كه :« حب الشی‏ء يعمی و يصم » دوستی هر چيز كور و كر می‏كند .

 

«و من عشق شيئا أعشی بصره و امرض قلبه » هركس كه چيزی را دوست دارد چشمش را معيوب و دلش را مريض می‏كند(نهج البلاغه ، خطبه 107 )

 

سعدی در گلستان می‏گويد : هر كسی را عقل خود به كمال نمايد و فرزند خود به جمال .

 

اين اثر سوء با آن چه در متن خوانديم كه اثر عشق حساسيت هوش و ادراك‏ است ، منافات ندارد . حساسيت هوش از اين نظر است كه انسان را از كودكی خارج كرده و قوه را به فعليت می‏رساند و اما اثر سوء عشق اين نيست‏ كه آدمی را كودن می‏كند ، بلكه آدمی را غافل می‏كند ، مسئله كودنی غير از مسئله غفلت است . بسياری از اوقات اشخاص كم هوش در اثر حفظ تعادل‏ احساسات ، كمتر در غفلت می‏باشند.

 

عشق فهم را تيزتر می‏كند اما توجه را يك جهت و متوحد می‏سازد و لهذا در متن گفته شد كه خاصيت عشق توحد است ، و در اثر همين توحد و تمركز است‏ كه عيب پيدا می‏شود و از توجه به امور ديگر می‏كاهد.

 

بالاتر از آن ، نه تنها عشق عيب را می‏پوشاند بلكه عيب را حسن جلوه‏ می‏دهد ، زيرا يكی از آثار عشق اينست كه هرجا پرتو افكند آن جا را زيبا می‏كند ، يك ذره حسن را خورشيد ، بلكه سياهی را سفيدی و ظلمت را نور جلوه می‏دهد و به قول وحشی :

 

 اگر در كاسه چشمم نشينی 

بجز از خوبی ليلی نبينی 

 

و ظاهرا به اين علت است كه عشق مثل علم نيست كه صددرصد تابع معلوم‏ باشد . عشق جنبه داخلی و نفسانيش بيش از جنبه خارجی و عينی می‏باشد يعنی‏ ميزان عشق تابع ميزان حسن نيست بلكه بيشتر تابع ميزان استعداد و مايه‏ عاشق است . در حقيقت عاشق دارای مايه و ماده و آتش زير خاكستری است كه دنبال بهانه و موضوع‏ می‏گردد . همين كه به موضوعی احيانا برخورد كرد و توافقی دست داد - كه‏ هنوز رمز اين توافق به دست نيامده و لهذا گفته می‏شود عشق بی‏دليل است - آن قوه داخلی تجلی می‏كند و به اندازه توانائی خودش حسن می‏سازد و نه به‏ آن اندازه كه در محبوب وجود دارد . اينست كه در متن می‏خوانيم عاشق عيب‏ معشوق را هنر می‏بيند و خارش را گل و ياسمن.

 

منبع : جاذبه ودافعه علي (ع) ، استاد شهيد مرتضي مطهري ، صفحه 71 تا 73

 

(استفاده از اين مطلب بدون ذكر نشاني ساين جايز نيست)

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=10841
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.