پدر بزرگوارم، من و بسیاری در سرتاسر این خاک، همچون دیگر فرزندان مجاهدت، ندای آرام اما طوفنده ات به گوشمان رسیده است. ما نیز دگرگون شده ایم. به خدای بزرگ قسم که هر کلمه ای که از دهانت خارج شده در ساختن وجود ما مؤثر بوده است. من پس از انقلاب عظیم تو دگرگون شده ام. من جوانی گمراه و گمشده در فضای متعفن فلسفه های غربی و به اصطلاح مادی و وابسته به مارکس و لنین ها، پس از انقلابت تو را و مذهبت اسلام را و خدایت را یافته ام.
از مجموعۀ مکتوباتی که در ایام حیات مبارک حضرت امام، برای ایشان ارسال شده است، قریب یک میلیون نامه در آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) نگهداری می شود. شیوۀ امام بزرگوار این بود که گزارش موضوع بندی شده و آماری تمام نامه های عادی را که به صورت روزانه از سوی دفتر معظم له تنظیم می گردید، ملاحظه می فرمودند و در مواردی که لازم بوده است پاسخ نامه ها از سوی دفتر ارسال می گردید، و معدودی از نامه ها را نیز حضرت امام شخصاً جواب می داده اند.
جلوه های کلام نام مجموعه ای است همزمان با گرامیداشت صدمین سالگرد میلاد امام خمینی(س) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) به چاپ رسیده است و دربردارنده نامه هایی است که از سوی مردم و برای ابراز عشق و ارادت به محضر امام ارسال شده است. در این مجموعه نامه ها براساس توالی زمانی نگارش، تنظیم شده است. مطلب زیر نامه ای از سوی یکی از دوستداران امام است که از این کتاب برگرفته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به حضور امام بزرگ، با شما سخنی دارم. گر چه سخن ما به گوش شما رسیدن، لیاقتی می خواهد که خود را عاری از آن می دانم؛ اما اکنون با همۀ آرزو و آمالم می خواهم با شما حرف بزنم، نمی دانم از چه بگویم؛ از شکوه لحظۀ قشنگ دیدارتان با این توده های مظلوم؟ یا از مرگ گلها؟ از عطش خاکمان برای باران رحمت حکمتت بگویم؟ یا از بند زنجیرهای پنهانی که هنوز به دست ها و پاهایمان است؟ از فصل تنهایی فریاد رسای خداییت در میان توده های ناآگاه بگویم؟ یا از فاصلۀ دور شب ظلمت که نمی گذارد شکست سکوت ما به گوش شما برسد؟ خمینی عزیز! همۀ این گلهای خاک در زیر تانک های آمریکایی له نمی شوند؛ همۀ این گلها با بلند شدن صفیر گلوله پرپر نمی شوند؛ بلکه دست های از این گلها نیز در گلدان های خاک گرفته، در کنار نیمه خراب های از حدیث سعادت و رفاه پژمرده می شوند.
پدر بزرگوارم، من و بسیاری در سرتاسر این خاک، همچون دیگر فرزندان مجاهدت، ندای آرام اما طوفنده ات به گوشمان رسیده است. ما نیز دگرگون شده ایم. به خدای بزرگ قسم که هر کلمه ای که از دهانت خارج شده در ساختن وجود ما مؤثر بوده است. من پس از انقلاب عظیم تو دگرگون شده ام. من جوانی گمراه و گمشده در فضای متعفن فلسفه های غربی و به اصطلاح مادی و وابسته به مارکس و لنین ها، پس از انقلابت تو را و مذهبت اسلام را و خدایت را یافته ام. به تو عشق می ورزم و تشنۀ اسلامم و خودباخته به خدا؛ اما بزرگترین حرفم این است که تو ای بیدار کننده و تو ای انذار دهنده و نیز مبشر، تو که همه را از خواب خرگوشی پرانده ای و در میان تمامی فرزندانت شور و شوق جان باختن به خدا و فدا شدن در راه او را آفریده ای، فریادی کش، بیامان بر سر تمامی جامعه و پدران و مادران ما که هنوز در اندیشه های اسلام آریامهری و معاویه ای می زیند و ما را - بسیاری امثال من را - در بند نگهداشته و هنوز برایمان سخن از دنیا و قشنگی هایش می گویند. از سویی از پیروی تو می گویند و از سویی ما را از حرکت در جهت منافع اسلام باز می دارند.
امامم، پدرم، سرورم، بزرگم، به آنها بگو که ما را رها کنند و بندهای دنیا را از پای ما بگسلند. ما نه آنقدر تواناییم که مسئولیتمان دیگر از حیطۀ پدر و مادر فراتر باشد و نه آنقدر ناتوان که بهانه ای باز هم برای سکوت و نشستن ما باشد. تو، به آنها فرمان ده، تا ما نیز خود بدانیم که پس از فرمان تو باید بندها را ببریم و به سوی خدا حرکت کنیم و در جهت نیل به پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز قیام مهدی(عج) تا سرحد جان بکوشیم. تو از ما شیعه ساخته و نیز میخواهیم شیعه بمانیم. امروز به فریاد ما پاسخ گو؛ به جامعه بگو که روابط و ضوابط غیراسلامیش را در هر مورد دور بریزد که آنها باید جزء جزء مسائل را از دهان تو بشنوند.
ای امام، دلم می خواهد روزی که به فیض شهادت رسیدم روی سنگ قبرم بنویسند:
«من خیلی وقت بود که مرده بودم. امام دوباره مرا زنده کرد و دیگر پس از این همیشه من زنده می مانم.»
امام، با فرمانت زمینه ساز شهادت من باش. بر ما دعا کن برای انسان شدن، به رشد رسیدن و شهید شدن. همۀ حرف تو برای ساختن انسان است و ای کاش همه این را می فهمیدند، تا همه چیز در مسیر تکامل حل می شد.
فرزند شما رسول
1359 از: اصفهان
منبع: پرتال امام خمینی(س)