به منظور ايجاد تناسب ميان روزشمار شخصيتي و توجه فراگير قرآني در زندگي امام خميني (ره)، مناسب ديدم به عنوان مقدمه، به آرزوهاي ايشان در زمينه احياء زندگي قرآني كه همه زندگي او را فراگرفته بود، اشارههاي گويايي داشته باشم. او آرزو داشت كه همه امت، بلكه همه انسانها، حضور قرآن را در زندگيشان ببينند و تشنگي جانهايشان را با چشمههاي معرفت زلال و فراوان قرآني سيراب نمايند، چنان كه در يكي از بيانيههايش، همه مسلمانها را به پيوند با قرآن و تحكيم علاقه با آن فراميخواند و آن را به قطرات آبي تشبيه ميكند كه بايد براي حفظ وجودش به دريا بپيوندد، و گرنه نابود ميشود و از ميان ميرود. ايشان ميفرمايند:
اي قطرهها! به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد، و الا مستهلك و از بين ميرويد. اي افكار كوتاه! بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا؛ درياي الوهيت، درياي نبوت، درياي قرآن كريم.
در سخن ديگري، شرط خودباوري و قطع ريشه وابستگي و آزادي از آن را در بازگشت به قرآن و يكيشدن با آن ميداند و ميگويد:
هان اي قطرههاي جدا از اقيانوس قرآن و اسلام، به خود آييد و به اين اقيانوس الهي متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد، تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگاني شرافتمندانه و ارزشهاي انساني برسيد.
گرفتاريهاي مسلمانها بسيار، جهان اسلام، از دورن و برون، با آن دست به گريبان و اوضاع، تيره و تاريك است. تغييرهاي آن خط اميد را قطع ميكند و به قهقري ميكشاند، تا حالت سقوط و احساس نااميدي به جاي اميد بنشيند. با اين وجود امام (ع) همه اين مشكلات و پيدايش آن را در برابر مشكل بزرگتري كه همان مهجوربودن قرآن ميباشد، چيزي نميداند و ميفرمايد:
مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكل بزرگ مسلمين اين است كه قرآنكريم را كنار گذاشتهاند و تحت لواي ديگران درآمدهاند.
قرآن كتاب نور و نقطه آغاز هدايت است، اما همپيماني پادشاهان و اميران و حاكمان، به همراهي عالمان بد، عليه اين كتاب، نقش آن را وارونه كرده، به گونهاي كه در فضاي اين همپيماني، به ابزاري براي گسترش ظلم و جور و فساد تبديل شده و از دايره هدايت و زندگي خارج گشته و اين، همان مهجوربودن بزرگ است كه در نتيجه آن، نقشي كه براي اين كتاب الهي برجاي مانده، تنها در تبرك به آن و توجه به خط، كاغذ، جلدكردن و به كاربردن آن به عنوان حرز و بركت و خواندن در گورستانها است. متن زير، عناصر اين منظره غمگين در مورد مهجور ماندن قرآن را به نمايش ميگذارد. امام (ع) مينويسد:
چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد و كار به جايي رسيد كه نقش قرآن به دست حكومتهاي جائز و آخوندهاي خبيث بدتر از طاغوتيان وسيلهاي براي اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالي شد؛ و معآلاسف، به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن اين كتاب سرنوشتساز، نقشي جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشته و ندارد.
اندوهها بر دل امام هجوم ميآورد و به خاطر مهجوريتي كه بر سر قرآن آمده بود، درد ميكشيد و نميدانست غم خود را با چه كسي در ميان بگذارد و شكايتش را كجا ببرد. او با مقايسه مهجور ماندن حج با انواع مهجوريت قرآن چنين ميگفت:
حج به سان قرآن است كه همه از آن بهرهمند ميشوند، ولي انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت اسلامي، اگر دل به درياي معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرورفتن در احكام و سياستهاي اجتماعي آن نترسنتد، از صدف اين دريا، گوهرهاي هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن، تا ابد سيراب خواهند گشت، ولي چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است و به همان اندازهاي كه آن كتاب زندگي و كمال و جمال در حجابهاي خودساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه سراسر آفرينش در دل خروارها خاك كجفكريهاي ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگي و فلسفه زندگيساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است."
در متن ديگري امام همين دردها را احساس ميكند. وقتي نسبت به كتاب خداوند و نور درخشان هدايت احساس اندوه ميكند، چارهاي جز آن نمييابد كه احساس درد خود را در رابطه با قرآن فرياد كشد:
اي قرآن، اي تحفه آسماني و اي هديه رحماني، تو را خداي جهان براي زنده كردن دلهاي ما و باز كردن گوش و چشم توده فرستاد. تو نور هدايت و راهنماي سعادت ما هستي. تو ما را از منزل حيواني ميخواهي به اوج انساني و جوار رحماني برساني. افسوسا كه آدميزادگان قدر تو را ندانسته و پيروي از تو را فرض خود نشمردند. اسفا كه قانونهاي تو در جهان عملي نشد تا همين ظلمت خانه و جايگاه مشتي وحشيان و درندگان كه خود را متمدنين جهان ميدانند رشك بهشت برين شود و عروس سعادت، در همين جهان در آغوش همه در آيد.
چاره چيست؟
پاسخ اين سؤال، تنها در يك جمله خلاصه ميشود و آن، اين كه نقش هدايتي قرآن را به آن باز ميگردانيم و حضورش را، در درون و برون زندگي تثبيت كنيم:
البته قرائت قرآن و حاضر بودن قرآن در تمام شوون زندگي انسان از امور لازم است، لكن كافي نيست. قرآن بايد در تمام شوون زندگي ما حاضر باشد. قرآن وقتي ميفرمايد: (واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقوا)؛ ميفرمايد: (ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحكم)، اين طور احكام مترقي سياسي كه اگر به آن عمل بشود، سيادت عالم مال شماست. اين قرآن را مهجور كرديم همه و اعتنا نكرديم به اين مسائل. بايد قرآن در همه شوون انساني اسلام بايد قرآن وارد بشود. لكن بعض باشد و بعض نباشد، اشكال است.
اما در صورت ناتواني، نبايد به طور كلي، سهل انگاري كرد، بلكه بايد همه حركتها را به كار گرفت و از هيچ تلاشي در راه زنده ساختن "كلمه الله" و باز گرداندن نقش قرآن و به مقدار توان پيشرفت كردن، دست نشست. امام مناسبت موسم حج سال 1406 هـ. ق را براي سفارش مسلمانان در مورد به كارگيري اين فرصت در جهت تقويت ارتباط با قرآن، غنيمت شمرد و فرمود:
به زائران محترم تذكر ميدهم كه در اين مواقف معظمه و در طول سفر به مكه مكرمه و مدينه منوره، از انس با قرآن كريم، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت، غفلت نورزند كه مسلمانان هرچه دارند و خواهند داشت، در طول تاريخ گذشته و آينده، از بركات سرشار اين كتاب مقدس است و از همين فرصت، از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه "تبيان كل شيء" است.
همچنين بر به كارگيري همه توان و هرگونه روش و معرفت به منظور حركت در راستاي قرآن و بيرون كشيدن داشتههاي آن پرداخت و ميفرمايد:
اندازه علم و معرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشتههاي مختلف، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي – صلي الله عليه و آله و سلم - بهرههايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان با بررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته، براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده، در دسترس اهلش قرار دهند و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعهاي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي" دريافت فرموده، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مؤدب به آداب الله تا حد ميسور نمايند و متقيان تشنه هدايت بارقهاي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان (هدي للمتقين) هدايت يافته اند، براي عاشقان و دانشمندان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند و بالاخره، هر طايفهاي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند، تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است، از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست.
پس از همه اينها، امام با اين فرياد تلاشها را به حركت در ميآورد و غيرت همگاني را به كار ميگيرد:
هان اي حوزههاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق! به پا خيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و ميتازيد، نجات دهيد؛ و اين جانب، از روي جد، نه تعارف معمولي، ميگويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم و شما اي فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شوونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشتهاي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد، از كردهها پشيمان و تأسف بر ايام جواني بخوريد، همچون نويسنده!.
نعمت قرآن
هر كس زندگي و شيوه عملي امام را بررسي كند، خواهد ديد كه او، با نعمت قرآن زندگي ميكرد و با تمام وجود، آن را ميچشيد. در متني، درباره چشيدن اين نعمت و احساس واجب بودن شكر آن چنين ميخوانيم:
ما اگر در تمام لحظات عمر، به شكرانه اينكه قرآن كتاب ما است، به سجده رويم، از عهده بر نيامده ايم.
گام نخست در راه ارتباط با اين نعمت، خواندن هميشگي آن است، و گرنه، در صورت نداشتن پيوند مستقيم با قرآن، چطور منطق و محتوا و امر و نهي آن را خواهيم فهميد و به تعبير امام خميني (ره):
ما قرآن را نخوانديم، نميدانيم، منطق قرآن را نميدانيم، بايد قرآن بخوانيم، قبل از همه چيزها، ببينيم قرآن چه ميگويد. تكليف ما و وظيفه ما ]را[ قرآن تعيين ميكند.
خواندن با تدبير
در راستاي گام نهادن به دنياي قرآن، خواندن از روي تدبر، نقش ممتازي دارد و ابزار ويژهاي براي بهرهمندي از گنجينه قرآن است. قرآن، خود به اين نوع خواندن، تشويق كرده و چنين خوانندگاني را ستايش نموده و آنها را كه از اين گونه خواندن كنار ميكشند، سرزنش كرده است. چنان كه بيان شد، اين نوع خواندن، در انديشه قرآني امام خميني (ره) جايگاهي والا داشت. از آن جايي كه بحث در مورد فضاي قرآني در زندگي روزمره است، مناسب است، در متن زير كه بخشي از نامه امام به سركار فاطمه طباطبايي است، درنگ كنيم:
من قائل بيخبر و بيعمل، به دخترم ميگويم: در قرآن كريم اين سرچشمه فيض الهي تدبر كن، هر چند صرف خواندن آن، كه نامه محبوب است، به شنونده محجوب آثاري دلپذير دارد، لكن تدبر در آن، انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدايت ميكند، (افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها) و تا اين قفل و بندها باز نگردد و به هم نريزد، از تدبر هم آنچه نتيجه است، حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظيم ميفرمايد: (انه لقرآن كريم* فيكتاب مكنون*لا يمسه الا المطهرون) و سر حلقه آنها، آنان هستند كه آيه تطهير در شأنشان نازل گرديده. تو نيز مأيوس نباش، كه يأس از اقفال بزرگ است، به قدر ميسور، در رفع حجب و شكستن اقفال براي رسيدن به آب زلال و سرچشمه نور كوشش كن. تا جواني در دست تو است، كوشش كن در عمل و در تهذيب قلب و در شكستن اقفال و رفع حجب، كه هزاران جوان كه به افق ملكوت نزديكترند، موفق ميشوند و يك پير موفق نميشود. قيد و بندها و اقفال شيطاني، اگر در جواني غفلت از آنها شود، هر روز كه از عمر بگذرد، ريشهدارتر و قويتر شوند.
خواندن عاشقانه
عشق، راه عارفان، سالگان و اهلالله است. بنابراين، ميتوان روش امام در تعامل با قرآن را در يك كلمه خلاصه كرد و آن يك كلمه، "عشق" است، حتي ميتوان اين روش را به روش عشق توصيف كرد. هر گامي كه انسان، در راه معرفت برميدارد، سرانجام به تحقق عشق ميرسد، عشق به خدا و به پيروي از آن، علاقه به بندگان و مظاهر نامها و صفات خداوندي و نمودهاي وجودي آن نامها و صفتها.
قرآن كريم، از بزرگترين تجليهاي الهي، بلكه تجلي اعظم الهي است و برترين مظهر اسم اعظم است و با عشق با قرآن هم گريبان شدن، برترين ابزار دستيابي به اين كتاب است.
قرآن دوست داشتني و نامه محبوب است. نامه محبوب، همچون خود محبوب، دوست داشتني ميباشد. امام اين مفاهيم را در بسياري از گفتههايش مطرح كرده و مهمتر از همه اينها، راهنماييهايي است كه در راه بازسازي علاقه به قرآن انجام داده. ميليونها مسلمان، در ميان ما، اطراف ما و در هر مكاني، از خواندن قرآن محروم هستند، نه به خاطر آن كه سواد خواندن ندارند، باسواد هستند، اما وقتي از آنها علت محروميت پرسيده ميشود، در پاسخ، صادقانه ميگويند: خواندني كه در آن تدبر نباشد، سودي ندارد. بنابراين، چرا قرآن را بخوانيم، در حالي كه چيزي از آن نميفهميم؟ برخي افراد، اين نوع خواندن از روي ناآگاهي را، گونهاي تحقير قرآن ميشمارند. درست است كه مطلوب، خواندن از روي درك است و نقش اصلي از آن او ميباشد و جايگاه خاص خود را دارد، اما اين نميتواند به معناي محروم شدن از نعمت قرائت قرآن، به بهانه دست نيافتن به سطح قرائت از روي فهم، باشد. به همين خاطر بود كه امام خميني (ره) همه را به خواندن قرآن فرا ميخواند - هر كس ميتوانست از روي تدبر و آن كه نميتوانست، حتي بدون تدبر - خداوند سبحان راه را فرا روي انسان ميگشايد و از نعمتها و بخششهاي خود بر او فرو ميريزد. بهرههاي بسياري از افرادي كه به وسيله قرائت قرآن، از بخششهاي الهي برخوردار گشتهاند، از آموزههايي كه توسط معلمان نصيب افراد ميشود، و از دستاورد تحصيل كنندگان به روش علمي، فزونتر بوده، بلكه گاه، معناهايي به ذهن افراد عادي رسيده كه از دستاورد فيلسوفان و متخصصان علوم قرآني بيشتر بوده است. اين نوع مطالب، در گفتههاي امام خميني (ره) بسيار ميباشد، از جمله به فرزندش احمد خميني مينويسد:
فرزندم! با قرآن، اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن، و راهي از آن به سوي محبوب باز كن و تصور نكن كه قرائت بدون معرفت اثري ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه كس، و نامه محبوب، محبوب است، اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند، و با اين انگيزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دستت گيرد.
امام همين مفاهيم را، در متن ديگري، چنين مطرح ميكند:
باشد كه ياد حبيب و ذكر او در دل و جان اثري كند، هر چند از آن خبري دريافت نشود، همچون عاشق بيسوادي كه به سوادنامه محبوب نظر كند و دل خوش دارد كه اين نامه محبوب است و همچون پارسيزبان پريشان عربي نداني كه قرآن كريم را خواند و چون از اوست لذت برد و حالي به او دست دهد كه هزاران بار، بهتر از اديب دانشمندي است كه به اعراب و مزاياي ادبي و بلاغت و فصاحت قرآن سر خود را گرم كند و فيلسوف و عارفي است كه به مسائل عقلي و ذوقي آن بينديشد و از محبوب غافل باشد، چون مطالعه كتب فلسفي و عرفاني كه به محتواي كتاب و مشغول و به گوينده آن كاري ندارد.
علاقة ويژه رفتار فردي امام گوياي علاقه گرم ايشان به جنبههاي معنوي و ابعادي است كه از راه ارتباط هميشگي با قرآن، دعا، نماز شب، انجام نمازهاي مستحبي، زيارتها و انواع مستحبات به دست ميآيد. تعبد، كليد اصلي شخصيت امام و راز موفقيت او ميباشد و آنچه نظر انسان را به خود جلب ميكند، آن است كه اين استواري و پشتكار شگفت و پايبندي منظم به انجام عبادتها و پيوند با آن، كه به مرحله عشق و درهم تنيدگي ميرسد و گويي كه ايشان يكي از مصداقهاي اين حديث شريف ميباشند كه:
"برترين مردم كسي است كه به عبادت عشق ورزد و با آن هم آغوش گردد و با دل آن را دوست بدارد و با پيكرش بدان بپردازد و وقتش را به آن صرف كند. چنين كسي باكي ندارد كه دنيا به آساني ميچرخد و يا به دشواري.
آيا عشق به عبادت مهمتر از آن است كه كسي بيش از پنجاه سال، به نماز شب بپردازد و در سفر و حضر و در سلامتي و بيماري و در آساني و سختي آن را ترك نكند؟
بياييد تا درباره علاقه امام به قرآن سخن بگوييم. خانواده و همراهان امام تأكيد ميكنند كه او، به هنگام بحث و تدريس در شهر قم، در زمان تبعيد به نجف و پاريس و به هنگام بازگشت پيروزمندانهاش به ايران، همواره به تلاوت قرآن، طي چند بار در روز و شب، ميپرداخت. برخي از آنها گفتهاند كه امام سه يا پنج بار و برخي ديگر گفتهاند، هشت بار و برخي هم گفتهاند، هفت بار به شرح زير قرآن ميخواند: پيش از نماز صبح، پس از نماز شب، بعد از نماز صبح، ساعت هفت صبح، قبل از نماز ظهر، عصر، قبل از نماز مغرب و پس از نماز عشاء. اين قرآن خواندن مرتب، هرگز و در هيچ شرايطي در زندگي امام قطع نشد. در جريان بازگشت خطرناك ايشان و شماري از همراهانشان در تاريخ دوازدهم بهمن 57 از پاريس به تهران، باز هم، بنابر عادت روزانه خود، پس از اداي نماز صبح به خواندن قرآن پرداختند. چنان كه وقتي خبر درگذشت فرزند بزرگشان را در نجف اشرف شنيدند، كاري جز اين نكردند كه به گوشه خانه بروند و قرآن بخوانند. در ماه رمضان كه بهار قرآن است، قرآن خواندن امام از ديگر وقتها و ماهها بيشتر ميشد. يكي از اعضاي دفتر تهرانش ميگويد: "من ياد ندارم كه در اين ماه شريف بيشتر خصوصا در ماه رمضان آخر عمرشان كه اوايل سال 68 بود، به محضر ايشان مشرف شوم و ايشان را جز در حالت قرآن خواندن ببينم". اما در مورد ختم قرآن، شعار او حديث شريفي است از امام زينالعابدين (ع) كه وقتي از او پرسيده شد: كدام عمل برتر است؟ فرمود: "بار اندازنده كوچ كننده" پرسيدم: بار اندازنده كوچكننده چيست؟ فرمود: "گشودن قرآن و ختم آن كه هرگاه به آغاز آن برسد، تا پايان آن را ادامه دهد". امام پيوسته، در حال ختم قرآن بود. هنوز قرآن را پايان نبرده بود كه دوباره آغاز ميكرد.
در مورد تعداد ختم قرآن امام، در ايام تدريس و ايام تعطيل، در حالتهاي تراكم مسووليتها و غير آن، در ماه رمضان و غير ماه رمضان، گزارشها، متفاوت است. برخي از نزديكان ايشان در نجف اشرف ميگويند، وي هر روز دو جزء ميخواند و بنابراين، در هر ماه، دوبار ختم قرآن ميكرد. برخي ديگر، سه ختم قرآن و پارهاي چهار ختم قرآن نقل كردهاند. در ماه رمضان به خاطر تفاوت اين ماه پربركت و والايي مقام و علو رتبهاش در ميان ماهها مساله فرق ميكرد، زيرا در روايت است كه "هيچ كدام از ماهها شبيه ماه رمضان نيست". كمترين ختم قرآن در اين ماه، هر ده روز يك بار بود. ولي در سالهاي آخر عمرش مساله فرق ميكرد، زيرا دفتر امام اعلام ميكرد كه فعاليتهاي امام در نصف يا همه اين ماه تعطيل است، تا ايشان به عبادتشان بپردازد و يكي از برنامههاي عبادتشان ختم قرآن، در سه روز بود. امام رحمهالله با اين ماه برخورد صوري نميكرد كه ديگر چيزها اصل و اين ماه فرع باشد. وقتي گروهي از طلبهها نزد او رفتند و از او خواستند به خاطر تعطيل بودن درسهاي رسمي و متداول حوزه، برايشان تدريس درسي را آغاز كند، در پاسخ فرمود: "ماه رمضان خودش كار است". او با انواع عبادتها، از شب و روز اين ماه بهره ميبرد. يكي از اعضاي خانوادهاش ميگويد: "به ياد ندارم كه امام در شبهاي اين ماه شريف بخوابد".
اكنون كه از خاطرات سخن ميگوييم، مناسب است، پاسخي را كه امام به يكي از افرادي كه از او خواسته بود براي قرآن تفسيري بنويسد، ياد كنيم. امام فرموده بود: "تفسير را كسي بايد بنويسد كه در زندگي فقط يك هم داشته باشد و يك مقصد، من الان در وضع كثرت به سر ميبرم و اشتغالات مختلفي دارم".
چشم را براي قرآن خواندن ميخواهم
سركار فاطمه طباطبايي نقل ميكند: نجف كه بوديم، آقا چشمشان ناراحت شده بود. دكتر آمد و چشم ايشان را ديد و گفت: شما چند روز قرآن نخوانيد و استراحت كنيد، امام يك دفعه خنديدند و گفتند: "دكتر من چشمم را براي قرآن خواندن ميخواهم، چه فايدهاي دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم. شما يك كاري بكنيد كه من بتوانم قرآن را بخوانم".
منبع:بنیاد اندیشه اسلامی